تابناک:مهران نوشت: این بار به سراغ حجت الاسلام و المسلمین محسن کریمی رفته تا درباره فرهنگ و مسایل فرهنگی اصفهان در سال 93 بحث و تبادل نظر نماید.
کد خبر: ۵۹۲۷۴
تاریخ انتشار: ۱۷ تير ۱۳۹۴ - ۱۸:۰۲ 08 July 2015

مهران نوشت: این بار به سراغ حجت الاسلام و المسلمین محسن کریمی رفته تا درباره فرهنگ و مسایل فرهنگی اصفهان در سال 93 بحث و تبادل نظر نماید.

کریمی، افسوس گذشته ها را خوردن به گونه ای که ما را از انجام وظیفه زمان حالمان دور سازد را سرزنش می کند و معتقد است: ای کاش بیشتر به تبیین بیشتر شعار امسال می پرداختیم.

معاون نهاد نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاه صنعتی اصفهان می افزاید: اینکه ما واقعا سال 93 که سال فرهنگ نامیده شد چکار کردیم ، باید آن دو شاخصی که آقا فرمودند را در نظر بگیریم و ارزیابی کنیم. اینکه ما یک عزم ملی در مقابل فرهنگ بیگانه ایجاد کرده باشیم . دوم اینکه کسانی که دست اندر کار فرهنگ هستند با مدیریت جهادی وارد شده باشند .

کریمی که از کارشناسان و فعالان فرهنگی در عرصه های شهر و دانشگاه است در ادامه این گفتگو می گوید: به جای اینکه از همدیگر دستگیری کنیم، مچ گیری می کنیم و این یک زیر ساخت ضروری است که وظیفه تک تک بنده و شماست برای تحقق آن.این یک ضعف جدی داخل شهری ما اصفهانی هاست.

وی معتقد است: در عرصه فرهنگ اگر بخواهد امسال حرکتی انجام شود ما باید یک فضای همدلی و همزبانی با قالب های گفتمانی بین کسانی که دلسوزعرصه فرهنگ هستند اتفاق بیافتد.

در ادامه مشروح گفتگوی مهران با ایشان را می خوانید.

در بین سال های گذشته، کمتر سالی مانند 93 به روشنی و وضوح به موضوع فرهنگ پرداخته شده بود. در این سال شاهد اتفاقات و رخدادهایی بودیم. به نظر شما کدامیک از این اتفاقات درمانی بر دردهای فرهنگ این جامعه بود. به صورت مشخص در اصفهان چه اتفاقاتی رخ داد که به حال فرهنگ مفید بود و چه اتفاقاتی باید رقم می خورد که نیفتاد؟

ابتدا دو مقدمه به ذهنم می آید که عرض کنم و در ادامه به پرسش شما پاسخ می دهم.

مقدمه اول اینکه اگر کمی دقت تشکیلاتی شود، این سنت مشخص کردن سال به یک موضوع ، این جهت را به ما می فهماند که امام امت فرصتها و تهدیدات حال حاضر را رصد کرده و در کنار تمام موضوعات ، موضوع سال را در اولویت قرار داده و این برای خواص یک جامعه به منزله نقشه راه است و اگر آن شعارسال را خوب درک و فهم کنند ، تهدیدات تبدیل به فرصت و هزینه ها تبدیل به سود و سرمایه می شود.

مقدمه دوم اینکه پرداختن به گذشته ازاین منظر که انسان به کم کاری ها و نقطه ضعفهای خود پی ببرد خیلی نیکوست ولی آفتی که متاسفانه دامنگیر ماها شده است آن است که آنقدر واکاوی و افسوس گذشته ها را می خوریم که ما را از انجام وظیفه زمان حالمان دور ساخته است. ای کاش بیشتر به تبیین بیشتر شعار امسال می پرداختیم، واین رویه افراطی اشتباه فراموشی زمان حال و افسوس خوردن گذشته ها را به هم می زدیم.

و اما در رابطه با شعار سال 93 که به عنوان سال اقتصاد و فرهنگ نامیده شد من به دو جهت آن به صورت گذرا اشاره می کنم. چرا که هر دو را به هم مربوط می دانم.

آقا درباره اقتصاد عنوان اقتصاد مقاومتی را مطرح فرمودند ؛ که واژه نوینی است. پیرامون آن باید بحث های نظری و آکادمیکی انجام شود .بنده شنیدم که در برخی از مراکز پژوهشی اقتصادی خارج از کشور بصورت ویژه روی این موضوع دارند تحقیقات می کنند که تبدیل به راهکار شود و بعد هم تک تک عناصر جامعه شان اجرا کنند. چرا که اکثرکشورها با بحران اقتصادی رو به رو هستند و به دنبال راه حل برای آن.

اینکه ما چقدر توانستیم در اقتصاد مقاومتی کار کنیم، تحلیلم این است که در حد همایش، بنر و یک سری حرکت های آب نمایی از سمت دستگاههای دولتی بود که مؤید این مطلب ، انذاری بود که اخیرا حضرت آقا فرمودند : با صرف شعار دادن اقتصاد مقاومتی ، که چیزی حل نمی شود . اما در بدنه ی غیر دولتی تا حدودی نتیجه بخش بوده.حرکت های مردمی که تحت عنوان گروه های دانشجویی و کسانی که در فضای هیئت علمی بودند و دغدغه داشتند به صورت خودجوش این مساله را پیگیری کردند . در همین جا باید عرض کنم که در این موضوع خود ماها کوتاهی کردیم وقتی بحث اقتصاد مطرح می شود با فرهنگ به هم آمیخته است و به مانند دو آجری است که به هم تکیه داده شده باشند.

به این رابطه ها توجه کنید:

- نقش مدیریت مصرف، پرهیز از اسراف در اقتصاد مقاومتی

- نقش ساده زیستی و دوری از تجملات در اقتصاد مقاومتی

- نقش حمایت و خرید از محصولات داخلی بجای خارجی در اقتصاد مقاومتی

- نقش روحیه سخت کوشی در کار و اقتصاد مقاومتی

- و...

برخی از ماها گفتیم که موضوع اقتصاد تخصصا به عهده ما نمی باشد در حالیکه مواردی که اشاره شد ، آیا تبیین و نهادینه سازی آن رسالت اصحاب فرهنگ انقلاب نیست ؟

قسمت دوم شعار سال فرهنگ بود. آقا در همان سال 93 می فرمایند: من اهمیت فرهنگ را کمتر از اقتصاد نمی دانم. شاید این جمله به این دلیل بیان شده که درزمینه اقتصاد یک نکته خوبی که وجود دارد این است که شاخصها و تعاریف شفاف وجود دارد و شما آنرا مورد ارزیابی قرار می دهید. اینکه تورم بالا رفته یا پایین ، قدرت خرید مردم کمتر شده یا بیشترو... و به عبارتی برای همه ملموس و محسوس است .اما متاسفانه در عرصه ی فرهنگ چنین شاخصهایی نداریم که امسال قدرت توانمند سازی مردم در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه بالا رفته یا پایین آمده و یا اینکه میزان آسیب پذیری در برابر هجمه های فرهنگی چقدر بوده...

در شعار سال که آقا بحث فرهنگ را مطرح فرمودند، در کنارش بلافاصله فرمودند : مدیریت جهادی.

واژه ی جهاد فرهنگی واژه ی جدیدی نیست. مربوط به دهه ی 70 است و حتی اگر کمی دقت کنیم از زمان پایان پذیرفتن هشت سال دفاع مقدس، این بحث مطرح شده که بحث نظامی تمام شده و ما وارد عرصه ی دیگری به نام فرهنگ شده ایم .آن جا تعابیر مختلف است. تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی. یکبار ایشان در یکی از صحبت هایشان فرمودند: برخی به من اشکال می گیرند که چرا در عرصه فرهنگ واژه های نظامی به کار می برم.و من می خواهم بگویم که ما در جنگ هستیم. اینکه بفرمایند قرارگاه، افسر، فرماندهان جنگ نرم، این ها تک تک واژه هایی است که بار معنایی خاص خودش را دارد و می خواهند میدان عمل را به تک تک ما نشان دهند. در عرصه ی فرهنگ اگر از منظر سازمانی و دولتی بخواهیم ارزیابی کنیم برآیند من این است که مثل بحث اقتصادی در چند همایش و بنر و دعواهای فرهنگی حزبی و جریان سیاسی پیاده سازی شد و تمام شد. اینکه ما واقعا سال 93 که سال فرهنگ نامیده شد چکار کردیم ، باید آن دو شاخصی که آقا فرمودند را در نظر بگیریم و ارزیابی کنیم: اینکه ما یک عزم ملی در مقابل فرهنگ بیگانه ایجاد کرده باشیم . دوم اینکه کسانی که دست اندر کار فرهنگ هستند با مدیریت جهادی وارد شده باشند .

با این تحلیلی که عرضه داشتید می توانید مصداقا بیان کنید که در اصفهان چه اتفاقاتی باید می افتاد که جایش خالی ست؟

از دو منظر به این پرسش شما پاسخ می دهم .1- متولیان دولتی در عرصه فرهنگ 2- حرکتهای خودجوش مردمی . البته برخی از مواردی که اشاره می کنم زیر ساختی است و برخی حوزه برنامه ریزی .

و اما درباره قسمت اول : 1- متاسفانه یکی از آفت هایی که در سازمان ها و دستگاه های فرهنگی وجود دارد عدم بکارگیری نیروی انسانی متخصص متعهد در عرصه فرهنگ است .یعنی یا بنده تخصص ندارم و یا تعهد و بعد متولی امر فرهنگ میشوم . 2- روحیه ی کارمندی سازمانی است که این روحیه سنخیت زیادی با روحیه ی جهادی ندارد. یعنی راس ساعت می آیم و می روم و کاری ندارم که برنامه فرهنگی به سرانجام رسید یا نه. 3- رزومه ای فعالیت کردن نهادها . در پایان سال گزارش 70 منی از برنامه ها روی میز است اما دریغ از حوزه اثربر روی مخاطب. چرا که فقط می خواستم کاری انجام داده باشم تا گزارشی در بیاید در برابر مدیران بالا دستی. این حرفهایی که الان می زنم برخی تا می خوانند می گویند ایده آل نگری است ولی میخواهم عرض کنم تا این زیرساختها معیوب باشد آب در هاونگ کوبیدن است .در این قسمت شما در شهر اصفهان ورود پیدا کنید.دستگاه های مختلفی که در عرصه فرهنگ زحمت می کشند.ببینید چه تغییر و تحولاتی در سال 93 در آن اتفاق افتاده که با سال 92 متفاوت است. با دو رویکرد ، اول اینکه آقا فرمودند: عزم ملی در آن اتفاق بیافتد یعنی برنامه ها و سیاستها به گونه ای باشد که تمام مردم را درگیر کرده باشیم و دوم بحث مدیریت جهادی است. چه تعداد از سازمان های ما شامل تحولات اداری شدند و در آنها چابک سازی ایجاد شد؟ نیروی انسانی خبره و متخصص متناسب با عرصه فرهنگ در آن ایجاد شد؟ خودم شخصا وقتی مقایسه می کنم حرکت خیلی لاک پشتی است. نمی گویم حرکتی نیست. شاید بی انصافی باشد .اما نوع حرکت در برابر حرکت جبهه مقابل خیلی لاک پشتی است و اصلا به چشم نمی آید. وقتی بنده به یکی از دستگاههایی که پمپاژ کننده فرهنگ به سطح شهر است می روم می بینم اکثر کارمندان در حال خمودگی و فرسایشی و خاطره گویی است دیگر چه انتظاری از مدیریت و روحیه جهادی دارید؟ جالب اینجاست که برخی از رفقا با نگاه تحول آفرینی در همین دستگاه ها وارد شدند ولی به مرور زمان ، تحول در وجود خودشان ایجاد شد واسیر عادات سازمانی شدند. البته برخی نیز تا حدودی موفق بوده اند.

قسمت دوم حرکت های خودجوش مردمی در عرصه فرهنگ است.

تعبیر راحتی که بتوانم عرض کنم این است که آقا در ابتدای سال وقتی پیرامون بحث فرهنگ صحبت می کنند خطابشان را به مردم می کنند و این جمله را به کار می برند که: گزارشاتی به من رسیده که در گوشه و نقاط کشور گروه هایی دورهم جمع شدند وکارهای فرهنگی مردمی انجام می دهند. به اینها می خواهم بگویم کارتان را با قوت ادامه دهید.احساسم این است که آقا در کنار دستگاه ها و سازمان های فرهنگی پرونده دیگری را با عنوان متولیان مردمی درعرصه فرهنگ باز کرده اند و نگاه ویژه و پر بهجتی هم به آن داشته اند.

به نظر شما در سال 93 مجموعه های فرهنگی چه کاری انجام می دادند مفید بود؟

در پرسش قبلی تا حدودی در مورد سازمان های دولتی عرض کردم ولیکن بنظر می رسد یکی از کارهایی که باید صورت پذیرد ساماندهی حرکت های فرهنگی خودجوش مردمی است . حضرت آقا تعبیر زیبایی در باره فرهنگ دارند ، می فرمایند : "فرهنگ هواست اگر این هوا سالم بود یک بدن مستعد با تنفس آن خوب انرژی می گیرد، اگر هوا مسموم بود آدم های سالم هم صرف تنفس در این هوا مریض می شوند". به نظر من تک تک مراکز فرهنگی مردمی نقش تولید اکسیژن در جای جای شهر را دارند و به مثابه منافذ بر روی برگ درخت هستند. الان در مساجد و جاهایی که حرکت های فرهنگی مردمی در آن شکل می گیرد وقتی در این قسمت ورود پیدا می کنید این ها به عنوان بازوان عرصه فرهنگ محسوب می شوند. اگر حضرت امام می فرمایند مساجد سنگر است سنگرها را پر کنید، حکایت از همین جایگاه دارد. ماها نمی توانیم درشهرعزم ملی ایجاد نماییم الا اینکه مجموعه ها درکنار یکدیگر قرار بگیرند و این کار با ابلاغیه و دستور نمی شود و خود نیاز به مدل ساماندهی مردمی دارد.

اگر بخواهم در رابطه با ساماندهی مردمی مثالی عرض کنم، حرکت مردمی 9 دی است که از درون مساجد و مراکز، هسته ها صورت گرفت و سپس کنار هم در آمد و تبدیل شد به موج خروشان حمایت از ولی فقیه واین حرکت هیچ موقع با دستور و ابلاغ شکل نخواهد گرفت. ما ناچارا باید برویم به این سمت. اگرمثال دیگری بخواهم عرض کنم : فوت مرحوم پاشایی است . وقتی ایشان فوت می کند در عرض نصف روز به خاطر فراخوانی مردمی از طریق شبکه های مجازی که در سطح شهر داده می شود تهران قفل می شود. هیچ گونه امکانات حکومتی،دولتی و سازمانی در اختیار این ها نیست.اما اینها می توانند به سمتی حرکت کنند که صدا و سیمای ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد. اولین خبر را خود سازمان صدا و سیما روی آنتن می رود که حداقل بتواند مهار خبری این موضوع را داشته باشد.

در سال 93 که گذشت سوال این است که آیا در سطح شهر اصفهان می توانیم ادعا کنیم که اصحاب فرهنگ انقلاب جوری کنار هم متحد شده اند که در عرض نصف روز با پیامک دادن، بتوانیم در سطح شهر حرکتی داشته باشیم که آن فضای موج آفرینی،همبستگی وفضای قرار گرفتن مهره ها کنار همدیگر را در سطح شهر مشاهده کنیم؟

بنظر می رسد در سال 93 این گفتمان بین اصحاب فرهنگ انقلاب شهربیشتر باید صورت می پذیرفت، مسلم بدانید پراکندگی و پاشیدگی مابین عناصر فرهنگی به این نتیجه می رسد که به جای اینکه از همدیگر دستگیری کنیم، مچ گیری می کنیم و این یک زیر ساخت ضروری است که وظیفه تک تک بنده و شماست برای تحقق آن.این یک ضعف جدی داخل شهری ما اصفهانی هاست. البته این به معنای اینکه تنوع مجموعه ها گرفته شود و همه یک کار واحد انجام دهند نیست بلکه به عنوان مثال در بدن انسان هر عضوی یک وظیفه ای دارد اما همه ی این ها با هم هماهنگی دارند.این نیازمند یک قوه ی عاقله است.یک قوه متفکر. یک سیستمی که از مغز به شما فرمان می دهد که باید الان این کار را انجام دهی تا بتوانی هماهنگ سازی را انجام دهی. متاسفانه با وجود فحول فکری و فرهنگی که درسطح شهر بسیار داریم اما نتوانستیم به یک خروجی جمعی به معنای اینکه بتواند یک حرکت منسجم و عظیم در فرایند فرهنگی شهر ایجاد کند ، برسیم . بنظرم می رسد برای رسیدن به این ضرورت، فرهنگ گفتگو بین اصحاب فرهنگی انقلاب باید در شهر پر رنگ تر شود. یعنی الان در سطح شهر از دور می شنوید فلان عالم یا فلان کارشناس مذهبی این صحبت را کرد، ولی هیچ موقع نتوانستیم این ها را کنار همدیگر ببینیم و بشنویم.

لازمه اش چیست؟ ما می گوییم اختلاف سلیقه ها مانع است و جدایی ایجاد می کند حال می گوییم که کرسی های آزاد اندیشی ایجاد کنیم.

من از نتیجه اش به پرسش شما پاسخ می دهم. یکی از دوستان می فرمودند در مرکز آکادمیکی مشغول فعالیت بودم. یک نفر از بزرگان شهر نسبت به یک نفر از بزرگان فرهنگ شهر مواضع منفی داشتند و اگر سوال می شد که نظرتان درباره استفاده از فلان شخص چیست بیشترانذار نسبت به آن شخص بود تا تشویق به آن شخص.بعد از مدتی متوجه شدم اتفاقی افتاده و آن شخصی که انذار دهنده است، همان شخص را در مکانشان دعوت کردند که یک بحث علمی ارایه کنند که برای خودم خیلی جای تعجب داشت. فلانی که اینقدر انذار دهنده بود، الان چه اتفاقی افتاده که آن شخص آمده و در محل حوزه ی استحفاظی او صحبت علمی می کند.بعد متوجه شدیم جایی مجموعه ای تشکیل شده و این بزرگواران دور هم جمع شدند. نا خودآگاه این نشست و برخاست های کنار همدیگر باعث شده آن فضای فکر ی که از دور برای همدیگر ایجاد شده بود مقداری از نزدیک با هم آشنا شوند و فهمیده بودند که اختلاف سلیقه وجود دارد اما نه به این شدت.

ظاهرا فاصله ها دور است!

بله. می خواستم از نتیجه به ملزوماتی که می فرمایید برسم. باید این فاصله ها را کم کنیم. چه از طریق جلسات هم اندیشی و یا ایجاد مباحثات مکتوب بین اصحاب فکری و فرهنگی انقلاب .این باعث می شود که فاصله بین سلایق در حد واقعیت خودش دیده شود نه در حد کاذب خودش.

فکر می کنم صحبت های تان با شعار امسال خیلی هماهنگ است. یعنی به سمت همدلی و همزبانی برویم؟

چقدر خوب شد به شعار امسال آقا اشاره فرمودید. امیدوارم مصاحبه های شما با اهالی فرهنگ انقلاب پیرامون شعار امسال نیز انجام پذیرد تا حداقل شعارامسال را به خوبی فهم و درک کنیم.

همانطور که اشاره فرمودید باید بین اهل فرهنگ در سطح خرد و کلان گفتگو، همدلی و همزبانی صورت بگیرد. متاسفانه برخی اوقات شعارهای سال را سیاسی می کنیم. در حالی که برآیندم این است که شعار امسال آقا مورد نیاز تنفس تک تک آدم های در جامعه است. یعنی اگر بخواهیم بر مباحث داخلی فرهنگی شهر قدمی برداریم ،پیش نیازش پذیرش یکدیگر، هم زبانی و همدلی است. حضرت آقا جمله ای در دیدار 2/2 در رابطه با تشکیل جبهه ی فرهنگی انقلاب می فرمایند. این جمله نشان دهنده این است که آقا به اوج حساسیت مساله نگاه می کنند.می فرمایند:" الان من جبهه مقابل را نگاه می کنم. صهیونیسم ، مرتجعین فکری و متحجرین ،سلطنت طلب ها و کسانی که با نظام جمهوری اسلامی مخالفت دارند، علی رغم اختلاف سلایقشان با هم متحد شده اند و یک جبهه واحد را تشکیل داده اند.و ما اگر الان بخواهیم با این جبهه مبارزه و مقابله کنیم ، نمی شود مگر با تشکیل جبهه" بعد جمله پایانی شان این است: " از مجموعه ها به تنهایی کار بر نمی آید باید در کنار یکدیگر جبهه شوند. بنظر می رسد شرط تحقق این امر آقا همدلی و هم زبانی است. اینکه مقام معظم رهبری با حالت انذار گونه به دانشجویان گلایه کردند که من چندین بار به شما گفتم کرسی های آزاد اندیشی و فضای گفتمانی را بر گزار کنید، به خاطر این است که وقتی من صحبتم را مطرح کردم، دیگری هم صحبتش را مطرح کرد اینجا فیتبعون احسنه اتفاق می افتد.تا زمانی که این همدلی، همزبانی و هم گفتاری نباشد فضای غبارآلود ناخواسته باعث می شود صحبتها به صورت غیرواقع بینانه به گوش من برسد و ناخواسته در محل قضاوت قرار بگیرم و دوری ها ایجاد می شود.به ذهنم می خورد در عرصه فرهنگ اگر بخواهد امسال حرکتی انجام شود ما باید به این سمت حرکت کنیم که یک فضای همدلی و همزبانی با قالب های گفتمانی بین کسانی که دلسوزعرصه فرهنگ هستند اتفاق بیافتد.

فضایی که ترسیم کردید آینده ایست که باید رقم بخورد. با توجه به شرایط پیش بینی می کنید پایان سال 94 چه اتفاقاتی را در واقعیت و صحنه ی عمل می بینید؟ برای آنکه آن نگاه بدبینانه نباشد چه چیزهایی لازم است تا دورنمایی که شما می بینید برای پایان سال داشته باشیم؟

پیش بینی پایان سال 94 قضاوت املای نانوشته است.ولی اگر بخواهیم به مانند سالهای گذشته عمل کنیم شخصا خوش بین نیستم.البته نه به این معنا که ناامیدم. خوش بینی از این لحاظ که سال هایی که آقا شعاری را مطرح کردند حداقل بین خودمان را که نگاه می کنیم آن حرکت و تحولی که باید ایجاد می شد اتفاق نیفتاد. انشااله این حرکت امسال انجام بگیرد.

بنابراین برای تحقق شعار امسال چه بایدکرد؟

اما نسبت به انتهای امسال چقدر بتوانیم در این عرصه حرکت کنیم به لوازمی نیازمند است که اگر رعایت شود می توانیم بگوییم به شعار امسال قدری جامه ی عمل پوشاندیم.

داشتن سعه صدرو تحمل شنیدن صحبت های دیگران

چیزی که حضرت آقا در جمع های مختلف به آن بسیار اشاره کردند.اینکه درک تحمل یکدیگر را داشته باشیم.

داشتن انصاف و دوری از تعصب های بی جا

برداشتن سوئ نیت ها نسبت به یکدیگر

استمرار جلسات گفتمانی بین اصحاب فرهنگ انقلاب

عدم یاس و ناامیدی بخاطر زمان بر بودن این گونه موضوعات

شعار امسال نیازمند یک سیاست گام به گام است. در بحث همدلی و همزبانی بین ارکان و اعضا به نظر می رسد ما نیازمند یک سیاست گذاری هستیم .این را باید بعضی مجموعه ها متولی شوند.که در این عرصه برای نزدیک کردند اعضا و ارکان به همدیگر بتوانند نقشه ی راهی را تولید کنند و طبق سیاستها گام به گام برنامه ها را اجرایی کنند.

نکته مهم دیگر اینکه ما درعرصه فرهنگ باید بپذیریم که فرمانده کل قوای فرهنگی داریم. این باعث می شود بسیاری از تشططها به حداقل برسد . نظرم این است با توجه به نگاه جامع بینانه ای که ایشان در عرصه فرهنگ دارند وبسیار مدقانه است، بعضی جاها حرف ایشان را وسط بگذاریم و به دنبال حرف ایشان برویم. برخی اوقات دو برادر ممکن است اختلاف نظر داشته باشند،اما این دو همراه یک پدر حرکت می کنند . اگر شعار امسال بخواهد تحقق پیدا کند، حرف یک بزرگ باید وسط بیاید .هرچند ممکن است در این عرصه از خودم هم نظری داشته باشم. اینجا مقداری درجه ولایت پذیری ما مطرح می شود . ما در اجتماعمان یک نفر را داریم که کلامش قطب نمای حرکت فرهنگی است . اگر واقعا بخواهیم در عرصه فرهنگ به انسجامی برسیم باید جاهایی که فصل الخطابی صحبت کردند مطیع و مقلد باشیم .یکی از پاشنه های آشیل ما همین جا است.اشکال کار این است که شما مقلد کم پیدا می کنید. مؤکدا عرض می کنم برای رسیدن به همدلی و هم زبانی باید نقش فرماندهی کل قوای فرهنگی را ویژه ببینیم. برآیندم این است که ما باید در این عرصه به این نکته متوجه شویم که سکان دار این انقلاب کیست و قرار است این کشتی به چه سمتی حرکت کند که نجات یابد؟ باید گفتمان کنیم اما پیرامون گفتمان حضرت آقا .این موقع نتیجه حاصل می شود.چون محور وحدتی وجود دارد که خیلی از افتراقات دیگربه چشم نمی آید و اشتراکات به منصه ی ظهور می رسد و منجر به فضای همدلی و همزبانی می شود.

از نظر شما شاخص ترین رویداد فرهنگی و چهره شاخص فرهنگی در سال 93 چه اتفاقات و چه کسانی بودند؟

چند رخداد قابل توجه و شیرین بود. قافله ی روز تاسوعا با حضور حدود 20 مرکز فرهنگی شهر به همت جبهه فرهنگی تسبیح انجام گرفت . به نظرم رویدادی است که به فضای همدلی و همزبانی ما را نزدیک می کند و یکی از نقاط مثبت است. یکی دیگر از شاخص ترین رویدادها تشکیل جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی استان اصفهان است که پس از سخنرانی 2 اردیبهشت 92 مقام معظم رهبری در جمع محدودی از عناصر فرهنگی انقلاب صورت پذیرفت . نشستن فحول فکری و فرهنگی شهر برای اولین بار در طول سی و اندی سال با نگاهی که این مجموعه را متعلق به خودشان بدانند اتفاق شاخصی بود. حضور آیت الله مهدوی،حجج اسلام حاج اقا سالک،حاج آقا نیلی پور، حاج آقا رهبر،استاد طاهرزاده ، استاد دوستانی ، دکتر بانکی و دکتر قاسم زاده و... به نظرم رخداد بزرگی است که حداقل در سطح فرهنگی شهر می تواند موثر باشد.کنار هم نشستن افراد اولین گام برای رسیدن به اشتراکاتی است که بین ما وجود دارد.

و چهره شاخص فرهنگی سال 93 از نظر شما کیست؟

شاید به راحتی نتوان اسمی را مطرح کرد. به هر حال هر کسی در حیطه ی استحفاظی خودش و در مجموعه خودش فعالیت هایی را داشته ولی بصورت شاخص نمی بینم چرا که چهره شاخص با شعار سال باید تطبیق داشته باشد.

یعنی در سال 93 در جایگاه های خودمان محصور بودیم و اقدامی را در سطح شهر نداشتیم؟

بغیراز 2-3 موردی که قبلا عرض کردم ، همه مان در لاک فعالیتهای درون مجموعه ای مانده ایم .واقعا در خودمان محصوریم در حالیکه آقا در دیدارجبهه ی فرهنگی انقلاب فرمودند از افراد و حتی جموعه ها دیگر کاری بر نمی آید باید جبهه تشکیل داد.شاید یکی از حسنات جبهه فرهنگی اصفهان این است که به مرور زمان نگاه و افق مان را از مجموعه خرد خود به سمت دیگر مجموعه های همجوار سوق می دهد و مجموعه خود را تکمیل کننده قسمتی از یک پازل فرهنگی شهر می بیند.این اقدام نیاز به مطالعات و کار بیشتری دارد.

** اطلاع رسانی و تبلیغات **

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار