عاشورا یک سروش آسمانی در زمین است که طنین صدای آن در تمام جهان به گوش وجدانهای بیدار میرسد.
امروز عاشورا، عظیمترین روز خلقت و آفرینش است، خون حسین(ع) که بهانه آفرینش است به آسمان پاشیده میشود عالم هستی در سوگ خورشید کائنات به ماتم نشسته است.
۷۲ سربریده به نیزه میشود و در صحرای نینوا بال ملائک میسوزد و ملائک آسمانی در عزای جگر گوشه خاتمالنبیین اشک ماتم میریزند.
فرات شرمنده عباس شده و دستهایی بر خاک میافتد که بوسه گاه آفتاب بودند و ۷۲ ستاره غروب میکند و خواهری بر ذبح عظیم تاریخ غمنامه میسراید.
در ظهر عاشورا سردار عشق به زمین افتاده است و فرشتگان پیکر مطهرش را بوسه باران می کنند.
امروز در ظهر عاشورا زمین و زمان از حرکت باز ایستاده است و خورشید از برق شمشیرها نور میگیرد. شمشیرهای جلادان که سر سفره خاندان عصمت و طهارت نشسته بودند وعده غنیمت جنگی آنها را به شوق زنده ماندنی چند روزه در دنیای فانی فریفت و آنها در صف رزم مقابل خاندان آل علی قرار گرفتند. چه کوتاه است فاصله ظهر غدیر تا ظهر عاشورا، روز بالا بردن دست علی(ع) تا روز بالا رفتن سر حسین(ع).
دملهای چرکین غدیر در ظهر عاشورا سرباز کردند و جنایتی به هولناکی تمام تاریخ و آفرینش رقم زدند. آنها که طاقت تحمل عدالت علی(ع) را نداشتند در روزعاشورا سر حسین(ع) را به نیزه کردند.
و اما بر زینب چه گذشت در سرزمین پرآشوب کربلا؟ در صحرای نینوا که پرچم بر دوش حسین(ع) بود پرچم دادخواهی حسین(ع) به دستهای حیدری زینب(س) سپرده شد تا پاسدار خون آفتاب باشد. او که زینب بود و زینت پدر و دربارگاه یزید با کلامش آتشی در خرمن یزیدیان افکند.
و زینب عقیله العرب پیام رسان جهانی میشود تا صدای حسین (ع) زمان در فراسوی تاریخ به فراموشی سپرده نشود. چرا که خون حسین (ع)همچنان در بستر زمان می جوشد.
او چهل منزل به منزل سر دردانه نبی را بر نیزه دید خون جگر خورد از ظالمانی که خاندان رسول خدا را خارجی نامیدند و پاره تن فاطمه(ص) را تازیانه زدند.
زینب (س) در جغرافیای جهان اسلام خطبه میخواند تا تاریخ ثبت کند شیرزن دشت کربلا در دفاع از ولایت و گوش به فرمان امام زمان خود چه غمنامه ای سروده است.
امروز عاشورا، آخرین روزی است که آسمان سایه خود را بر سر حسین(ع) و خاندان رسول خدا گسترده است، آخرین روزی است که دستهای عباس نگهبان حریم ستر و عفاف زینب است. درظهر امروزاین دستها که بوسه گاه آفتاب بودهاند بر زمین میافتد، دستهایی که دلهای عاشقان بسیاری در پای آن دخیل بسته شده است.
امروز پس از 1400 سال هنوز هم صدای دادخواهی حسین(ع) از فراسوی زمان به گوش میرسد، صدای مظلومیت او را نشنیدند آنهایی که شکمهایشان از مال حرام پر شده بود و وعدههای دروغینی که سران ظلم داده بودند، گوشهایشان را ناشنوا کرده بود.
" عاشورا، یک روز در یک جغرافیای خاص نیست. گستره عاشورا چنان وسیع است که تاریخ ظرفیت آن را ندارد"
امروز سرزمین نینوا سجاده حسین(ع) است و تن حسین(ع) با هزار ستاره زخم روی رملهای سوزان نینوا افتاده است
از صبحگاه تا ظهر عاشورا فرصت پرواز است، پرواز برای طفل شش ماهه شیرخوارهای که تیر سه شعبه گلویش را میدرد، پرواز برای نوجوانی که شهادت را شیرینتر از عسل میداند، پرواز برای علمداری که تشنگی را پیش پای عطش روح قربانی میکند،پرواز برای دختر سه سالهای که در خرابههای شام تمام بغض سه سالگیاش را در میان ضرب سیلی و دستان کوچکش پنهان میکند تا جسم نحیفش به پروازآسمان درآید.
عاشورا یک روز در جغرافیای خاص نیست تمام روزها عاشورا و تمام زمینها خاک کربلاست برای انسانهایی که پیام آزادی و آزادیخواهی سرورجوانان اهل بهشت را شنیدهاند.
آسمان را بگو طبل عزایش را بنوازد چرا که خیمه خورشید با شعلههایش عالمی را میسوزاند.
عاشورا که به عصر میرسد آتش در خیمهها میافتد، و شمشیرها که ۷۲ ستاره را با خون خود سیراب کردهاند حالا به خیمهها حمله ور میشوند و جلاد صفتها به غارت خیمهها میروند.
خیمههای خورشید عصمت می سوزد و شمع شب تارمیشود .صحرای سوزان نینوا ندای العطش سر میدهد و طفلانی که ازهراس دشمن به هرسومیدوند تا جان پناهی برای خود بیابند ولی دشمن نیرنگ بازبه طفلان کوچک نیز رحم نمی کند، گونههای گلگون کودکان از سیلی ستمگران جلاد سرخ میشود، دستها درغل و زنجیر و وکودکان سرگردان پاهای برهنه را به مهمانی خارهای نینوا میبرند.
طفلان بی پناه به دنبال سرپناه به هر سو می دوند و در جست و جوی پدر،عمو و برادر هستند.
رهبر آزادگان جهان در روز عاشورا حجت را بر همه بهانهجویان تمام کرد، اینجا علیاصغر 6 ماه نیز میتواند در صفیر زهرآگین تیر سه شعبه تنهایی و مظلومیت آزادگان را فریاد بزند و علیاکبر نوجوان نیز میتواند درس دینمداری و پاسداشت حریم ولایت را در گوش زمان فریاد بزند و قاسم بنالحسن(ع) نیز شهادت در راه دین و ولایت را احلی من العسل بداند و عباس نیز تشنگیاش را میان دو نهر فرو میگذارد و تشنه کام خود را به مولای خوبیها میرساند تا شرمنده آفتاب مهربانیها نگردد و سرانجام عباس در دفاع از حریم ایمان و با لبهای تشنه خود را به خیمههای فردا میرساند تا تاریخ از پس زمانهای دور دلاوری او را با رنگ خون بنویسد تا هرگز رنگ فراموشی نگیرد.
نگارنده: معصومه درخشان