همسر ابتکار گفت من حتی یک لیتر بنزین در پمپ بنزین هم خرید و فروش نکردهام.
محمد هاشمی، همسر معصومه ابتکار از دانشجویان پیرو خط امام و از فعالان سابق سیاسی کشور برای نخستین بار درباره اتهامات و شبهات پیشآمده پیرامون فعالیتهای اقتصادی خود و نوع رابطهای که با سازمان حفاظت از محیط زیست دارد، سخن گفت.
یک سالی است که نام او زیاد در خبرها آمده بویژه هر جا صحبت از واردات بنزین بوده، سایه او با عناوینی همچون «م. ه» یا «همسر یکی از مقامات دولتی» حضور داشته است. هاشمی تا به حال در برابر اتهاماتی از جمله واردات بنزین آن هم بنزین آلوده سکوت کرده بود اما بالاخره این سکوت را شکست. قسمت هایی از پاسخهای وی به سئوالات خبرگزاری ایلنا را در ادامه میخوانید:
- متولد سال ۱۳۳۶ هستم. در خانواده روحانی و مجتهد پرورش یافتهام که البته نسل اندر نسل ما به امام موسی کاظم (ع) میرسد. همه اجداد من مجتهد، ملا، میرزا و اهل تحصیل و تدریس بودهاند و روشن است که به خاطر همین سید بودنم، نمیتوانم خویشاوندی با خانواده هاشمی رفسنجانی داشته باشم. خانواده ما همواره جزء چهرههای شاخص و اعتدالی اصفهان بود.
- در ۱۵ خرداد ۵۸ که امام در مدرسه فیضیه سخنرانی کردند، اعلامیه تاسیس جهاد سازندگی را من قرائت کردم و سپس در فعالیتهای چندوجهی از جمله ستاد مشترک، بخش مربوط اسناد و در بخش فعالیتهای مربوط به جهاد کمک میکردم تا آنکه ماجرای تسخیر لانه جاسوسی اتفاق افتاد و من جزء ۸ نفر اولیه بودم که در قالب یک گره ۳ نفره و یک گروه ۵ نفره برای برنامهریزی در این خصوص مشغول شدیم و پس از آن جریان زندگیمان به سیاست گره خورد. پس از ماجرای تسخیر لانه رسما به فعالیت در سپاه مشغول شدم و از آنجا که مورد قبول جناحهای مختلف بودم، برای حل اختلافات در سه استان مرکزی کشور دعوت شدم.
مسئول اطلاعات خارجی کشور بودم
- به دعوت شهید رجایی، خسرو تهرانی و حجاریان در اطلاعات نخست وزیری برای تاسیس اطلاعات خارجی کشور به همراه چند نفر که اکنون از مشهوران کشور هستند، مشغول به کار شدم و مسئولیت اطلاعات خارجی کشور را عهدهدار شدم. برای مدتی از سال ۶۵ تا ۶۸ در حساس ترین مقاطع مانند قضایای مربوط به مک فارلین با مجموعه دوستان سپاه و..... در ارتباط بودم.
- اگر بخواهم در یک جمله تواناییهای خودم را بیان کنم، باید بگویم که من یک «راهحل یاب» هستم. درست مانند ماجرای تسخیر لانه جاسوسی که به نظرم این واقعه خود یک راهحل بود، زیرا دانشجویان توانستند با این کار سپر بزرگ دفاعی برای منویات انقلاب اسلامی در شرایطی که چریکها و مجاهدین مملکت را به آشوب کشیده بودند، ایجاد کنند که در پناه همان هم قانون اساسی تصویب، رئیس جمهور تعیین و مجلس و بسیج و مجموعههای دیگر مانند سپاه تشکیل شد. هرچند که در دورهای مطرح کردند؛ دانشجویان خط امام از آن کارشان توبه کردند، در حالی که ما هرچه گشتیم کسی از آن دانشجویان را پیدا نکردیم که توبه کرده باشد. من منکر هزینههایش نیستم، اما فوایدش قطعا بیشتر بود.
خانم دکتر قهرمان زمین است
- ابتکار خودش به تنهایی یک رسانه، یک شخصیت علمی و یک شخصیت بینالمللی است؛ ایشان جزء معدود فعالان حقوق بین المللی است که جوایز متعدد گرفته است، ایشان در طی این سی و پنج سال همواره در نوک پیکان بوده، در جریان تسخیر لانه ایشان سخنگوی دانشجویان بود و مصاحبه میکرد، ۳۵ سال است که ایشان روی آنتن است. دشمنان زیادی دارد و همچنین رقبای زیادی نیز دارد که از موضع دشمنی با وی رقابت میکنند. خانمِ دکتر قهرمان زمین است وچندین جایزه علمی و جایزه بانوی خرد را برده است.
- ابتکار یک شخصیت استثنایی و بیهمتا است که مورد حسادت واقع میشود. مگر ما فتواهایی که به خاطر قتل قائم مقام دادند و گفتند محارب است و با اجانب ارتباط دارد را ندیدیم، همین اتفاق برای شیخ فضل اللهنوری هم افتاد که زمینه قتل ایشان را با همین نوع اتهامات چیدند.
هشدار خشکسالی دریاچه ارومیه درسال 79
- ابتکار سال ۷۹ که پر آبترین سال دریاچه ارومیه بود، هشدار داد و به رئیس دولت و وزیر نیرو نامه نوشت که با این روندی که سد سازی و آب بندسازی پیش میرود، ظرف کمتر از ۱۰ سال ارومیه خشک میشود. آن موقع این نامه را کارشناسان پایین دستی وزارتخانه دست به دست گرفتند و مسخره کردند که محیط زیست میخواهد با ایجاد رعب و وحشت مانع انجام پروژهها شود. اما امروز کسی دیگر از این نامه صحبت نمیکند؛ کسی که این قدرت را دارد که ۱۰ سال بعد را پیش بینی کند، مشخص است که مورد تخریب قرار میگیرد.
- روز قدس ما پیادهروی رفته بودیم، عدهای شروع کردند به گفتن مرگ بر منافق، مرگ بر فتنهگر. به خانم دکتر گفتم، منظورشان از فتنهگر تویی و از منافق هم لابد منم. نگران نباش اگر یکی به تو میگویند یکی هم به من میگویند. اما در این بین نگرانی من از دفاع نکردنِ مسئولان است، من باید سکوت کنم، وظیفه من بر اساس فرمایش رهبری همدلی و همزبانی است.
اصل 142 وقتی نوشته شد که همه مسئولان مرد بودند
- ما در دوران ۸ سال اصلاحات، ۶ سال شورای شهر و ۲ سال دولت یازدهم ۴ الی ۵ بار داراییهایمان را اعلام کردیم. اما آقایانی که ادعاهایی را علیه ما طرح میکنند، داراییهایشان را کسی احصا کرده است؟ چرا در قانون؛ نمایندگان مجلس، قضات و فرماندهان ارشد نظامی در اصل ۱۴۲ محذوف هستند و داراییهایشان احصا نمیشود. حالا که قانون از آنها نمیخواهد، اصلا چرا خودشان خوداظهاری نمیکنند. همان آقایی که به من اتهام میزند، چرا در مورد داراییهای خودش خوداظهاری نمیکند.
- علاوه بر آن اصل ۱۴۲ زمانی نوشته شده که به نظر میرسید؛ مسئولان همیشه مرد هستند و تصور مسئولیتی در این سطح بالا به خانمها کمتر وجود داشت. حالا وقتی خانمی مسئولیت دارد، موضوع داراییها با یک پیچیدگی خاص روبهرو میشود. مردان وظیفه تامین معیشت و نانآوری خانواده را بر عهده دارند و ممکن است؛ طی مسئولیت خانمشان از محل تلاشهای خودشان اموالشان افزایش یابد و این ربطی به دارایی قبل و بعد مسئولیت همسرشان نداشته باشد. یعنی دارایی من میتواند؛ بدون همراهی همسرم افزایش یابد.
راننده تاکسی قبل از انقلاب الان 6 میلیارد دلار ثروت دارد
- من هیچ جایی از دولت رانت نگرفتم، اگر کسی قرار بود؛ رانت بگیرد که من باید روی پشت بام دولت میایستادم، جایگاهی که من در آن بودم، جایگاهی بود که سفیر تعیین و عزل میکردیم. وزیر تعریف میکردیم. چرا به اصلاحطلبان یک رانت نچسبید؟
دارایی خانودگیمان را هم بیایند احصا کنند. همه باید بروند اموالشان را احصا کنند، بویژه کسانی که قبل از انقلاب راننده تاکسی بودند و امروز ۵. ۶ میلیارد دلار ثروتشان است.
ابتکار را در شورای شهر تهدید کردند
-ابتکار در ۶ سال عضویت در شورای شهر ۴ بار به دلیل وظایف اطلاع رسانیاش به مردم اخطار امنیتی گرفت که یک نمونه آن در مورد بنزن بود. ایشان چون در کار خودش صاحبنظر و مجتهد است اگر به چیزی برسد، برایش تکلیف است که اعلام کند، به همین خاطر هم بر اساس اندازهگیریهای شهرداری، اعلام کرد که بنزن در هوای تهران مشاهده شده است و از همان موقع اخطار گرفت و ردصلاحیتش هم به همین دلیل بود. دوتا از اعضای شورای شهر که یکی از آنها، ۲ برادرش نیز در کشور جزء مسئولان بودند و دیگری هم آقای دکتر... خانم دکتر را سر ماجرای بنزن تهدید کردند.
ماجرای بنزینهای وارداتی
-من حتی یک لیتر بنزین در پمپ بنزین هم خرید و فروش نکردهام، زیرا من با تاکسی تردد میکنم. علاوه بر آن در تجارت بنزین، کار احمقانهای است که یک نفر برود، بنزین را با ارز آزاد از خارج از کشور بخرد و بیاید در داخل کشور بفروشد، به غیر از همه اینها خرید و فروش بنزین کمیسیونی در وزارت نفت دارد و در آنجا نظارت عالیهای است که خبر دارد، چه کسی بنزین وارد میکند یا نمیکند.
- متاسفانه الان آشوبی به پاشده که هر چیز را که به هرکسی نسبت بدهی، مردم باور میکنند. اکنون تعداد صفر عدد و رقمها دیگر انگار به چشم نمیآید. روزی شخصی را برای۱۲۴ میلیارد تومان اعدام کردند. ۱۰ سال بعد مقدار اختلاس به ۳۰۰۰، ۷۰۰۰، ۱۰۰۰۰ میلیارد تومان رسید. مردم انگار دیگر آستانه تحریکشان را از دست دادهاند.
من شکارچی نیستم
- من تاکنون یک گرم گوشت شکار نخوردهام، هیچ شکاری هم نزدهام و به جز در مکه که گوسفند سر بریدم، سر هیچ حیوانی را نبریدهام.وقتی بناست، پشت سر کسی بگویند همه چیز دیگر درش میگنجد. دوستان ما از مخالفین و موافقین شکار میآیند، پیش ما و صحبت میکنند، موافقان عنوان میکنند که اگر شکار در سن بالا زده نشود؛ لاشه آنها موجب عفونت میشود که تئوری علمی است. مخالفین هم با خون و خونریزی مخالفند، من علاقهمند به شکار نیستم، اما من راهحل یابم و این ایده را دادم که در برنامه تلویزیونی، نظر مردم را در این باره بپرسند که ۷۵ درصد مردم با شکار مخالف بودند.
دلیل سکوت من در برابر اتهامات این است که آتش شعلهور نشود. خاموشی در برابر ابله و سلام به جاهل دستور ماست. من شخصا از اینکه به من بد و بیراه بگویند ناراحت نمیشوم. من معتقدم دولت باید برای مسئولان خود فکری بکند و بالاتر از دولت حکومت باید برای خدمتگزاران مملکت این کار را بکند، اما اگر دولت به مصلحتی این کار را نکرد، آیا مصلحت من فرد بالاتر است؟ من خودم را فراتر از حکومت میبینم؟ توقع من از حکومت، بالاتر از دولت و از دولت، بالاتر از سازمان و از سازمان بالاتر از خانم دکتر این است که این تهمتها را پیگیری کنند. همان طور که گفتم؛ این قضیه تخریب شخص نیست، بلکه تخریب یک فکر و شخصیت است.
مشاور بی جیره و مواجب خانم دکتر هستم
-من دائما ارتباط مشورتی و مشاورهای با سازمان دارم. در سخنرانیها، من مشاور خانم دکتر هستم. من یکی از افرادی هستم که نظرم برای ایشان محترم است و بدون آنکه حکم داشته باشم، کمک میکنم. در واقع مشاور بیجیره و مواجبم، البته من امروز مشاور خیلی از دستگاهها هستم و به عنوان راهحل یاب از من تحلیل میگیرند.
ماجرای آشنایی و ازدواج با خانم ابتکار
-ابتکار دانشجوی رشته شیمی در دانشگاه پلی تکنیک بود. تا قبل انقلاب ایشان را ندیده بودم. در حواشی انقلاب، آقای چمران را برای سخنرانی دعوت کرده بودیم که دیدم؛ ایشان با یک خانمی در حال صحبت است، از آن موقع سئوالاتی برای من پیش آمد که این خانم کیست؟ چند بار ایشان را در کمیته کارگری هم دیدم تا آنکه ماجرای تسخیر لانه پیش آمد.
در آن ماجرا ما زبان انگلیسی را دست و پا شکسته بلد بودیم و در دو سه روز اول به همین خاطر به بحران رسیدیم، زیرا پیش از آن فکر نمیکردیم که آنقدر این ماجرا طول بکشد و به مترجم نیازی باشد. بعد از به وجود آمدن این مشکل پیشنهاد کردم، ایشان بیایند و در این زمینه به ما کمک کنند و ایشان هم برخلاف تصور ما که گمان میکردیم، خانوادهشان اجازه نمیدهند، زیرا پدرشان معاون آقای بازرگان در دولت نهضت آزادی بود، به ما پیوست و وارد لانه شد. پس از آن دیگر با ایشان رابطهای نداشتیم تا در روزهای پایانی که گروگانها را منتقل میکردیم، مجددا ایشان را دیدم و مراوداتمان زیاد شد.
مجددا ارتباطی نداشتیم تا آنکه من وارد نخست وزیری شدم و بعد به اصفهان رفتم. اقتضای ازداوجهای آن موقع با دل بود نه مانند ازدواجهای امروزی با چشم؛ دل ما هم دیگر گرفته بود و در مدتی که در قم اقامت داشتم، تفالی کردم و در حرم حضرت معصومه رفتم تا ازدواج من با ایشان علیرغم مخالفتها شکل گرفت.
تا قبل از ازدواج فکر میکردم اسمش ماری است
جالب است که من تا آن موقع نمیدانستم، اسم واقعی کوچک ایشان چیست و چون در ماجرای لانه، ماری صدایشان میکردند، من فکر میکردم اسم ایشان مریم است.
خانم دکتر خواستگارهای متعددی داشت و ازدواج ما ازدواج سختی بود، زیرا خانواده ایشان یک خانواده دانشگاهی متجدد و آمریکا رفته بودند و خانواده ما روحانی بود، اما ما پایمان را در یک کفش کرده بودیم و یکسال پس از ماجرای لانه ازدواج کردیم. یک جورهایی میشود گفت؛ ازدواج ما نماد وحدت حوزه و دانشگاه بود!
در این مدت فراز و نشیبهایی داشتیم، کار ایشان برای من سخت است و کار من برای ایشان؛ بسیار به خاطر ایشان به من فشار آوردند و همینطور برعکس. اما ما از زیر بته نیامدیم که این رفتارها با ما انجام شود، ما ریشه داریم و ریشههایمان هم در خاک است.
منبع: روزان نیوز