با وجود اینکه حسن قاضیزاده هاشمی بزرگترین ضربه را طی چندسال وزارتش به جامعه پزشکی وارد نموده و منصوبین وزارتخانهش بدترین اقدامات را علیه پزشکان انجام داده بودند، اما باید اذعان داشت فردی مانند هاشمی میتوانست در دورهی شیوع کرونا بسیار موثرتر از تمامی ارکان دولتِ حاضر، ایفای نقش نماید.
ارتباطات حسنه قاضیزاده هاشمی با آیات عظام و مراجع تقلید قم میتوانست در همان اوایل اسفند به قرنطینه قم و یا حداقل بسته شدن اماکن مذهبی و زیارتی آن منجر شود. اقدامی که فقط از عهده هاشمی برمیآمد و کسی در هیات دولت چنین جسارتی برای ورود به این داستان نداشت.
مورد قابل تامل دیگر اینکه قاضیزاده هاشمی به عنوان یک پزشک قطعا درک بهتری از بیماری، بالین، بیمارستان و درمان دارد؛ البته نسبت به وزیر داروفروشی که عمده هدفش مصادره داروخانهها به نفع شرکتهای مافیایی دارو و به بردگی کشیدن داروسازها بوده است. معاونین وزارت بهداشت نیز که از پزشکان رانتی هستند، سالهاست با ویزیت و کشیک بیمارستان بیگانهاند و حتی دیدن بیمار یا خواندن گرافی را نیز بلد نیستند!
وقتی طی ماههای دی و بهمن پزشکان بیمارستانهای مختلف خصوصا در تهران، رشت و قم، از نوعی مرگ مشکوک به علت درگیری شدید ریه که با تظاهرات رادیوگرافیک انفلوانزا متفاوت است، سخن میگفتند، درک بالینی هاشمی قطعا بهتر از وزیری بود که فرق اضطراب و سایکوز را نمیداند و یا قصد داشت نیروهای بهداشت و بسیج را برای پایش کرونا به درب خانههای مردم بفرستد! با هاشمی احتمالا بسیار زودتر به تایید ورود کرونا به ایران میرسیدیم.
وزیری مثل هاشمی قطعا درک صحیحی از بحران یک بیماری واگیر داشته و بدون اینکه اسیر سیاستزدگی کنونی شود، حاضر به ساده پنداشتن بیماری و اشاعه بیخیالی نمیگردید. اطلاعرسانی صحیح در مورد خطر بیماری میتوانست در ایجاد ترسِ مثبت در آحاد جامعه کمک کننده باشد و با قطع زنجیره انتقال توسط خود مردم همراه باشد. اتفاقی که با جهالت و سادهانگاری نمکی رخ نداد و با تاکید بر کشندگی اندک بیماری و مقایسه با مرگ و میر انفلوانزا، سبب شعلهور شدن آتش انتقال کووید ۱۹ گردید.
برخلاف سعید نمکی که قدرتش را از مافیای داخلی دارو میگیرد، حسن هاشمی در هر دو جبهه تولید داخل و واردات ذینفوذ بوده و میتوانست مشکل کمبود تولید و تامین وسایل محافظتی را سریعتر حل نماید. حتی وقتی به سعید نمکی اجازه مطالبه ماسکهای احتکاری کشف شده را ندادند، هاشمی با نفوذش در نیروهای مسلح قطعا نتایج بهتری میگرفت.
تفاوتی که در ماجرای روغن پالم هاشمی و فنر قلب نمکی میتوان مشاهده کردنمونه بارز حل بحران و قدرت چانهزنی را در حادثه منا میتوان دید. درحالیکه کل ارکان کشور از بروز حادثه منا و تعیین سرنوشت اجساد هموطنانمان در عربستان مستاصل شده بودند، حسن هاشمی روابط سیاسیاش را به خدمت گرفت و با سفر به عربستان سعی در بازپسگیری اجساد شهدای منا نمود.
حال باید گفت: اگرچه دوره ۵ ساله وزارت حسن هاشمی تاریکترین دوره برای جامعه پزشکی بود و میخی که وی بر تابوت پزشکی کوبید تا سالها باقی خواهد ماند، اما باید اذعان داشت نیاز به وی در چنین برهه حساسی کاملا مشهود است. نه فقط هاشمی، بلکه سایر وزرای بهداشت نظیر پزشکیان، لنکرانی، دستجردی، مرندی نیز میتوانستند حداقل در امر کنترل بیماری بسیار موثرتر از تیم کنونی وزارت بهداشت عمل کنند.
بیشک خونِ درگذشتگانِ این بیماری، به پای تمام بیکفایتانی نوشته میشود که وجود بیماری را کتمان نمودند، به گسترش آن کمک کردند، بر ساده بودنش اصرار ورزیدند و با دروغگویی آشکار و فراکنی به سمت دولتهای دیگر، مردم خودشان را فریفتند.
انتهای پیام/*