بداهه‌گویی جمعی از شاعران در حال و هوای بهار
به بهانه فرارسیدن بهار فاطمی، طبع شعر تعدادی از شاعران گل کرده و با بداهه گویی جمعی، قصیده ای سروده اند با مطلعی از مصطفی محدثی خراسانی که « می‌رسد بهاری نو پا‌به‌پای فروردین ؛ زنده می‌شود هستی در هوای فروردین...»
کد خبر: ۱۶۱۷۲
تاریخ انتشار: ۰۳ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۹:۱۰ 23 March 2015

به گزارش تابناک خراسان رضوی، جمعی از اساتید پیشکسوت و شاعران جوان ایران و افغانستان در فراخوانی بهاری ، سیمای فروردینی بهار آفرینش را به صورت فی البداهه بر بوم شعر خویش به تصویر کشیدند
در سرودن این غزل و قصیده بهاری ، شاعران زیر مشارکت داشتند :

مصطفی محدثی خراسانی، علیرضا قزوه، حجت الاسلام سید فضل الله قدسی، رضا اسماعیلی، قاسم رفیعا، بهزاد پورحاجیان، سعید مسگرپور، حجت الاسلام محمد حسین انصاری نژاد، سید حسن مبارز، سید حمید سجادی منش، سیده تکتم حسینی، نفیسه سادات موسوی، آمنه نوروزی، محمد جمالی، داریوش شیدایی، سید سکندر حسینی، سید ابوالفضل مبارز، علی حاتمی، سید ابوالفضل عصمت پرست، اباصلت رضوانی، مجتبی خرسندی


می رسد بهاری نو پا به پای فروردین
زنده می شود هستی در هوای فروردین

هر گلی که می روید از بهار می گوید
تازه می شود در دل یادهای فروردین

ای نسیم وصل ای یارشستشو کن این ابصار
تا به خویش برگردیم با دعای فروردین

ای مقلب دلها با ترنم نامت سالها نه عمری را
من گرفته ام تحویل از خدای فروردین

رهگذر به هر کوچه گل به شاخه می گوید
می رسد نوای عشق با صدای فروردین

مثل نقطه ی صفر مرزی دلت هستم
ای تو آخر اسفند، ابتدای فروردین!

درحکومت چشمت، فصل فصل آشوب است
انقلاب تابستان، کودتای فروردین

یک تبسمت ما را میبرد به رویایی
از کجای فروردین تا کجای فروردین!

مرده بوده ام عمری در شب زمستانی
زنده می شوم حالا در هوای فروردین

شوکت زمستان رفت نوبت بهاران شد
تازه کن مرا هم باز ای خدای فروردین!

می رود شتابان غم می رسد شب شادی
می دود دلم در شهر پا به پای فروردین

می شود جهان سرسبز با ردای فرودین
می روم به دنبال ردپای فروردین

می تراود از چشمت شبنمی شراب آلود
می شود دلم سرشار،از هوای فروردین

يک شروع ديگر با بوی سبزه و باران
راز زندگی پيداست لا به لای فروردين

خسته از تمدن ها ازستاره می پرسم
درکجای این شهرست روستای فروردین؟

می شود طلاکاری گنبد دلم وقتی
می رسد به روح من کیمیای فروردین

شهر من که شیراز است عالمی دگر دارد
ای خدا بیفزایش آن صفای فروردین

حس و حال من خوب است در کنار این دریا
با گناوه می مانم در هوای فروردین

در گناوه دریایش موج خون فشان دارد؟
رو به سوی حافظ کن، با وفای فروردین

بلخ و کابل غزنین شور دیگری دارد
بیرق بهار اینجاست در هوای فروردین

ماه دوم شمسی که سرآمد سال است
خود نشسته در نوبت از برای فروردین

دل به دیده می تابد با ردای فروردین
تا رها کند خود را در هوای فروردین

می روم به شهر عشق تا دلم درآویزد
در پناه شوقی پاک با خدای فروردین

روم را کشاندم تا کوچه های آبادی
روس را نهادم در روستای فروردین

تپه های مه - آلود رفته تا دل جنگل
چند شب شدم مهمان در سرای فروردین

می رود دلم با او تا نهایت پرواز
سال تازه را گویم با بنای فروردین

شد جهان بهارستان ، می وزد نسیم جان
روی سینه ی هستی ، جای پای فروردین

"دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین"
"می توان تو را گفتن "همنوای فروردین

ای طراوت تسنیم بی تو خسته شد تقویم
با تو می شود تقسیم این صفای فروردین

ای شلال گیسویت، منبع گلاب وگل
ای امام لبخندت مقتدای فروردین

گل به گل شکوفا شد، حال دشت را بنگر
تازه های اکران ِ سینمای فروردین

دلبری و ایوانی، گیسوی پریشانی
لب به بوسه افشانی، عصر و چای فروردین

دشتی از بهارانم، نی نوای چوپانم
پا بپای بارانم، روستای فروردین

آسمان بی باران ٬ شاخه های بی احساس!
صادقانه! باید رفت تا کجای فروردین؟

من که دل نمی بندم ٬ این قضیه معلوم است
اینکه می شود تنها ادعای فروردین

داد می زند بی خود آنچنان که می افتد
مرغ زندگی از تخم با صدای فروردین

بلبلی غزلخوان است با ترنم گلها
تا شود شبیه من جانفدای فروردین

زلف سرکشم آمد، آن پریوشم آمد
آمد و خوشم آمد، پا به پای فروردین

غنچه شد تبسم شد، لابلای گل گم شد
یک غزل تکلم شد، با صدای فروردین

یخ کنی اگر خوب است، کیف مفرطی دارد
می شود تنت حیران از شنای فروردین!

گرچه یازده ماهم می رود ز کف ای کاش
او به جای من بود و من به جای فروردین

زمهریری دردم، عین بهمنم،سردم
مرده ام بپیچانید درقبای فروردین

یک نفس بدم درمن، زین کرخت بی احساس
صد کرانه برخیزد های های فروردین

همت رفیقان شد دستمایه ی این شعر
کاینچنین سخن گل کرد از برای فروردین

دختر بهارانی، هفت نسل بعدت گل
ای یگانه فرزند مصطفای فروردین

فاطمیه شد شهرم با شمیم یاس امسال
یا علی مدد کن ای ایلیای فروردین!

زخمی غم زهراست اينچنين اگر امسال
می رسد به گوش دل، های های فروردين

لب به آب و آتش گل، لب پر ازعطش، لب گل
زخم اینچنین دارد، کربلای فروردین

بوی یاس زهرایی است روی دوش تابستان
عطر گل اگر پیچید در فضای فروردین

بوی یاس می آید، بوی مادر گلها
این شکوفه باران است، گریه های فروردین

بنابراین گزارش، در میان این بیت‌ها برخی اشعار حال و هوای خاص‌تری دارند مانند این بیت از علیرضا قزوه که سروده :
« گرچه یازده ماهم می رود ز کف ای کاش
او به جای من بود و من به جای فروردین »

همچنین ابیات بهار فاطمی که قاسم رفیعا سروده که :
« بوی یاس زهرایی است روی دوش تابستان
عطر گل اگر پیچید در فضای فروردین »

شایان ذکر است به گفته حجت الاسلام سید حسن مبارز نحوه ارتباط این شاعران و تکمیل ابیات از طریق ایمیل (رایانامه) و شبکه های اجتماعی بوده است.



اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار