نهادهای فرهنگی وابسته به مدیریت شهری تهران ید طولایی در پیام رسانی اخلاقی چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم در فضاهای شهری و خصوصاً مترو به شهروندان دارند. از حکایات شیرین بحارالانوار گرفته تا تشویق مردم به دوش گرفتن و شانه زدن مو با ذکر کمینه زمان لازم که یادآور بشمار سه های پادگانی است؛ همه در قالب بیلبوردها و بنرها و پوسترها در گوشه و کنار فضای داخلی مترو یا درون قطارها به چشم میخورند.
به هر حال همه هم قطاران که سر در گریبان و هدفون به گوش در حال بازی با موبایل خود نیستند، بسیاری از دیگر مسافران هم هستند که همزمان که در حال فشرده و له شدن از ازدحام جمعیت اند، میتوانند پیامهای اخلاقی و توصیههای فرهنگی متولیان امور را بخوانند و تا رسیدن به مقصد حظ وافر برند.
یکی از اتفاقات خوب این روزهای مترو، درج بنرهایی در نکوهش «ساخت و ساز بیقاعده» است که الحق و انصاف این ساخت و سازها چهره درهم و شلخته شهر را کریهتر کردهاند. در این بنرها خطاب به شهروندان درج شده است که: «معماری هر بنایی جزیی از هویت شهرمان محسوب میشود/ با ساخت و سازهایی بیقاعده هویت شهرمان را نابود نکنیم». چه دغدغه نکویی است که دست اندرکارن با شهروندان درمیان گذاشته اند.
اما در این میان فقط چند سوال به وجود میآید. چه کسانی هویت شهر را نابود میکنند و چه کسانی ساخت و سازهای بیقاعده انجام میدهند؟ آیا کسانی که با ساخت و ساز بی رویه هویت شهر و چند چیز خوب دیگر را هم تخریب میکنند در بین مسافران مترو هستند که احیاناً با خواندن این جملات نادم شده و به راه راست هدایت گردند؟ و اصلا چرا بیقاعده، مگر قانون نیست که حدود و ثغور را مشخص کند؛ یا اینکه در برخی کمیسیونها این قواعد بر هم میریزد و هویت شهر نابود میشود؟
همین چند روز پیش بود که وزیر راه و شهرسازی در پانزدهمین همایش سیاستهای توسعه مسکن گفت: ایران جزء معدود کشورهایی است که دچار بی عدالتی شهری شده است و یک شمال شهر گران قیمت و یک جنوب شهر بسیار نازل از نظر کیفیت زندگی داریم.
به فاصله کوتاهی از سخنرانی آقای وزیر هم رئیس سازمان رفاه شهرداری تهران از «لینک» کردن فقرا و اغنیا خبر داد و گفت: بیش از یک میلیون خانواده ثروتمند در پایتخت زندگی میکنند، میتوان با جلب حمایت خانوادههای ثروتمند نسبت به پوشش خانوادههای فقیر پایتخت اقدام کرد و برهمین اساس پروتکلی تحت عنوان طرح حامی در سازمان رفاه شهرداری تهران کلید خورده است. به هر حال این هم طرحی است شاید در جهت افزاش عدالت شهری.
اما عدالت شهری چست؟ اصلا عدالت چیست؟ به یک تعبیر عدالت را قرار دادن هر چیز در جای صحیح خود دانسته اند! یک جانمایی صحیح! مثلا برجسازی در منطقه 22 تهران کار ناعادلانهای بوده چون به گفته کارشناسان کریدور هوای تازه شهر تهران - محل ورود باد به شهر- تحت تاثیر برجهای درحال ساخت در غربیترین نقطه پایتخت قرار گرفته است و این ساخت و سازهای بی رویه با جانمایی غلط هم همراه شده است.
در پیام مربوط به از دست رفتن هویت شهر به واسطه ساخت و ساز بیقاعده هم یک جانمایی غلط صورت گرفته است، کسانی که مسافر مترو هستند اغلب از طبقه کارگراند. از کارگر ساختمانی تا کارمند شرکت خصوصی مشتریان این واگنهای دم کرده در ساعات شلوغی شهر هستند. این قشر اغلب مستاجراند و معذور و یا در بهترین حالت خانهشان را قسطی از بساز و بفروش خریدهاند و به نظر نمیرسد که جامعه هدف این پیام در مترو حضور داشته باشد.
مثلا آیا ممکن است که تخریب کننده سرای دلگشا هر روز با مترو به محل کار خود برود؟ و یا مالک کاخ ثابت پاسال در دروازه دولت خط عوض کند؟ البته شاید باید خوش بین بود. شاید فلان کارگر خسته گچکار این پیام را بخواند و به اوستا و سرکارگر منتقل کند، اوستا به مهندس بگوید و مهندس مالک را در جریان قرار دهد که حاج آقا ساخت و ساز بی قاعده هویت شهر را نابود میکند و بساز و بفروش قصه ما هم به مانند قسمتهای پایانی سریالهای ماه رمضان ناگهان متحول شود و با تکرار این سناریو در مقیاس کلان، هویت تهران حفظ شود.
بسیاری از ساختمانهای شهر تهران در سالهای نه چندان دور «بالکن» داشتند. بالکنهایی زیبا که میشد روی آن گلدان قرار داد، رخت پهن کرد و احیاناً هندوانه خورد. چه شد که این نماد هویتی ساختمانهای این شهر از بین رفت؟ دلیل حذف آن ساده است برای برج سازان دیگر بالکن صرف نداشت چون یک فضای نیمه باز بود که نمی توانستند متر مربع پول بگیرند برای همین حذف شد یا به یک فضای خیلی کوچک و زشت بلااستفاده بدل شد.
دعوت مسافران مترو به حفظ هویت ساختمان به معنی نشناختن مخاطب است، حتی نصب بیلبورد در مثلا بزرگراه صدر و دعوت برج سازان به ساخت و ساز در چارچوب معماری ایرانی هم کار بیهودهای است تا زمانی که منطق سوداگری بر همه چیز ما حاکم است.