تابناک رضوی: ما "مالک الرقابِ "هستی نیستیم. نه گردنی به فرمان ما خم و راست می شود و نه ما را بر خلقِ خدا بزرگی است که آنان را کوچک ببینیم و یا بخواهیم بشکنیم شان و هزار ذره کنیم. بدانیم که ما هم یکی از میلیاردها انسانِ بر کره زمین نشسته هستیم و نه چیز دیگر و صاحب شانِ متفاوت. خدا هم پرده داری خاص و کلید داری ویژه مان نفرموده است نسبت به اماکنِ مقدس. پس باید مان دانستن این حقیقت که؛ مسجد خانه خداست و همه خلقِ باورمند به خدا را در آن راه و جای است و هیچکس را نرسد که خود را «خلق برگزیده» خدا بپندارد و دیگران را "بی جا" بپندارد واز این خانه براند.
مسجد، خانهای است که خدا برای خویش برگزیده است تا همه خلقش بر سفره حضرت او بنشینند. به باور من، شهید هم شأنی چنین دارد. خدا او را برای خویش، «مصطفی» کرده و با «تازهخوانی» آیه شریفه «و اصطنعتک لنفسی» او را خاص و خالص برای خدا بایدمان دید. او آیتِ آشکار و مصباح منیری است که خداوند بر سر راه بندگان خویش روشن فرموده است تا راه را بیابند و کسی نتواند آنان را در کژراههها به چاه و چاله بیندازد و شکار کند. در این نگاه به شهید، میتوان گفت که همه مردم را از این خرمن آفتاب سهمی یکسان است که باید از آن توشه و زاد راه بردارند.
این که هر کس از این سهم چه بهره ای می برد سخن دیگری است اما هیچ کس را قسمتی افزون تر از دیگری نمی توان داد چنان که در ساحت حضرت نبی اکرم(ص) نیز دعوتِ عام به هدایت است "اما شاکرا و اما کفورا" ماجرای دیگری است لذا به جرات می توان گفت و نوشت و امضا گذاشت که؛ مصادره شهید و فرهنگ شهادت، فروکاستن نعمت لایزال الهی در اندازه سفره کوچک یک جناح، خاک پاشیدن بر چهره خورشید است. البته این نشدنی است. هیچ قوم و گروه و حتی هیچ کشور و ابرقدرتی نتوانسته است خورشید را اختصاصیِ خویش کند یا بر آن خاک بیافشاند و هیچ کس نمی تواند برای باران جغرافیا تعریف کند. وقتی حکایت آب و آفتاب چنین است، مگر میتوان شهید را به اندازه فهم خود و منافع جریان خود کوچک کرد؟ نمیشود این. مطمئن باشند کسانی که چنین ارادهای دارند.
کفران این نعمت بزرگ، خودشان را در گرفتاریای بزرگ در هم خواهد شکست چه رسد که بخواهند سنگ مزار شهدا را پارهپاره کنند و بر سر هرکس نمیپسندند بکوبند. ببینید اینانی که به نام شهدا، اما به کام مطامع جریانی و جناحی خود، سخن میکنند در محضر افکار عمومی چه جایگاهی دارند! منتظر هم باشید تا در آینده ببینید کجا ایستادهاند! باور کنیم همهمان که خداوند در قبال خون برگزیدگان خویش غیرتی عظیم دارد و آنانی را که به هر نوع به کفران نعمت شهید و شهادت برخیزند سر جای خویش خواهد نشاند. روزگار میآید، تقویم ها از پی هم ورق می خورند.
من مرده، شما زنده. خواهید دید عاقبت را که هرکه بخواهد با نام شهدا به تخریب دیگران برخیزد، چگونه خانه آبرویش را زلزله فروخواهد کوبید و سیلاب خواهد برد؛ هرکس بخواهد بر آرمان شهدا پا بگذارد، چگونه قلم پایش خواهد شکست. این را از این قلم به خاطر بسپارید تا فرداهایی که خواهند آمد. باری، شهید ذخیره راهبردی خدا برای همه تاریخ و ابنای بشر است. اینکه چه برداشتی داشته باشد هر انسان، مسئله و ظرفیتِ خود اوست اما اینکه همه را فرصت دخیل بستن به شهدا و نوسازی باورها در مکتب آنان باشد، یک حق اجتماعی است. حقالناسی است که هیچکس، به هیچ عنوان و تحت هیچ نامی، نباید از مردم- به هر گرایش و سلیقه-، حتی از یک فرد، دریغ کند.
اعتقاد به شهدا، رفتن در خانه شهدا و حتی حضور در محافلی که به نام شهدا برگزار میشود مثل ایمان است که راه آن باید برای همه باز باشد، بازِ باز، چندان که هر کس یک گام از خویشتن بیرون نهد بتواند گام دوم را بر سفره شهدا بگذارد. سفره ای که خداوند گسترانیده تا جغرافیای معرفت، گسترش روز افزون بگیرد.چنین هم خواهد شد حتی اگر گم شدگان مدعی و پر زبانِ وادی معرفت، چنین نخواهند. "وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ" یک حقیقت به باور رسیده است برای اهل ایمان.
حقیقتی که در مراسم تشییع جنازه سلیمانی دیدیم و از چشم بارانی مردمان فهمیدیم که دل ها باذن الله، مُلکِ سلیمانی است. مردم چون او را متعلق به خود و مدافع وطن دیدند به او تعلق یافتند تا کور شود دنیای باطل و کور شود هرکه این شکوه جان یافته به نام شهید و عشق تمام ساحتی مردم را نمی تواند دید، همین!