«تابناک»، مهدی خرم دل؛ سریال «بهتره با ساول تماس بگیری / Better Call Saul» پس از چهار فصل نمایش به نقطه خوبی برای داوری رسیده است؛ اثری که اگرچه در جای جای آن نشانههایی از سریال «برکینگ بد / Breaking Bad» مشهود است اما در عین حال با هوشیاری وینس گیلیگان سازنده اصلی هر دو سریال، در سایه برکینگ بد قرار نگرفته و هرچند به صورت مارپیچی از بخشهایی از ایستگاههای روایی قسمت اول عبور میکند اما جهان مستقل خود را دارد.
وقتی وینس گیلیگان با همراه پیتر گولد تصمیم گرفت با گسترش شخصیت و داستان زندگی ساول که در برکینگ بد نقشه یک وکیل شیاد را داشت، یک سریال مستقل خلق کند، همگان انتظار یک اثر فوق العاده داشتند و هیچ تماشاگری طالب کمتر از این بود. این توقعی بود که گیلیگان با ساخت همراه با وسواس اثر پیشینش نزد مخاطبان به وجود آورد بود. او این بار سراغ حرفه وکالت رفته بود که اگرچه بستر خوبی برای داستان پردازی است اما جذابیت بالقوه یک سریال جنایی با محوریت تولیدکنندگان شیشه، جنگهای تجاری، پولشویی عظیم و تسویه حسابهای متعدد را نداشت و این تفاوتهای فاحش کار را دشوار کرده است.
وینس گیلیگان در ابتدای هر فصل بخشهایی از زندگی ساول را نشان میدهد که دستکم تا پایان فصل چهارم اثری از آن نیست و این نشان میدهد او این بار نیز از ابتدا برای انتهای سریال برنامه مشخص دارد و همچون برکینگ بد، در تعداد مشخصی فصل و قسمت به این سریال نیز پایان میدهد و از هماکنون نشانههای این پایان را در آغاز هر فصل پیشروی تماشاگر قرار میدهد؛ وکیلی که پس از نابودی، در یک شیرینیفروشی به سختی کار میکند!
پیتر گولد تاکید کرده است خط زمانی سکانسهای سیاه و سفید هنوز دقیقا مشخص نیست و چه بسا داستان اساساً یک بازگشت به پایان سریال برکینگ بد باشد؛ زمانی که همه چیز لو رفته بود و هرکدام از عناصر داستان با هویت جعلی و حتی شغل پوششی پنهان شده بود؛ دورانی که والتر وایت به نیوهمپشایر رفته تا برای تسیوه حساب در نیومکزیکو آماده شود و ساول در نبراسکا پنهان شده است. آیا داستان همین است یا این فلشفورواردهای سیاه و سفید ابتدای هر فصل، پایانی است که انتظارش را میکشیم یا این فقط یک مکگافین است؟ پاسخ دقیق به این پرسش را تنها در پایان فصل آخر سریال میتوان داد!
بیایید اندکی درباره جزئیات این سریال بیشتر سخن بگوییم. باب ادنکیرک در نقش ساول باید از برادرش مایکل مککین مراقبت کند که در معرض یک عارضه عصبی متاثر از قرار گرفتن در معرض امواج الکترونیکی است. برادر بزرگترش که یک وکیل سرشناس و دارای یک شرکت حقوقی معتبر است، اعتقاد دارد که ساول یک شیاد بالفطره است و حتی اگر خودش هم بخواهد نمیتواند مسیر درست را برای رسیدن به هدفها طی کند.
او به همین دلیل از هیچ کوششی برای ابطال مدرک وکالت ساول و خارج کردنش از این گردونه دریغ نمیکند. او سعی میکند حسادتش به ساول که از کودکی بیشتر مورد توجه والدین بوده و این توجه را تا لحظه مرگ با خود دارند، پنهان نگه دارد و صرفاً هدفش از خارج کردن برادرش از صحنه را عدم صلاحیت اخلاقی او میخواند.
تلاش برادرِ بزرگ ساول برای خارج کردن او از صحنه، منجر به دوری او از برادرش نمیشود و با توجه به احساس علاقه ساول به برادرش و شرایط خاص جسمانی او، تلاش میکند قرابتش را حتی در قله تنش حفظ کند و از برادرش مراقبت کند. گیلیگان از این زاویه وارد شده تا چهره خاکستری از شخصیت اصلی داستان ارائه کند و نشان دهد حتی شیادترینها نیز قلب دارند. بخش دیگری از این چهره خاکستری، تلاش پردردسر ساول برای آرامش و تقویت معشوق و همکارش با بازی ریا سیهورن است و باب ادنکیرک به خوبی از پس ارائه یک تصویر برآمده است.
داستان باز هم در البوکرکی نیومکزیکو میگذرد و اگرچه وینس گیلیگان به جای مایکل اسلوویس، آرتور آلبرت را برای فیلمبرداری به خدمت گرفته اما توانسته به خوبی خواستههایشان را به فیلمبردار تازهاش منتقل کند، به گونهای که حتی در فیلمبرداری نماهای ورودی هر قسمت نیز امضای گیلیگان مشاهده نمیشود و شباهتهای معناداری به برکینگ بد دارد، به گونهای که این باز نیز تیتراژ با وجود فیلمبرداری به شکل نامتعارف، بخشی از داستان را روایت میکند که به مرور برای تماشاگر مشخص میشود و به همین دلیل حتی نمیتوان تیتراژ نخست سریال از دست داد!