روزنامه اطلاعات در یادداشتی به قلم پرفسور جوزف نای و با *ترجمه مجتبی امیری وحید، آورده است: به عبارتی، هر روز به طور متوسط بیش از 6.5 ادعای دروغ گفته که از میانگین 4.9 ادعای دروغ در 100 روز اول کاری خود، به روزی 8 دروغ در ماه می افزایش یافته است. پر واضح است که ترامپ با این تعداد، رکورددار دروغگویی است.
دروغگوییهای ترامپ را حامیانش بر این مبنا توجیه میکنند که همه سیاستمداران، دروغ هم میگویند. در واقع همینگونه است و با قدری نگاه به درون مییابیم که تمامی انسانها دروغ هم میگویند. اما تعداد و نوع دروغ، انسانها را از هم متمایز میکند. دروغ گفتن زیاد، پایههای اعتماد را متزلزل میکند. انگیزه همه دروغ گوییها یکسان نیست. برخی دروغها خود خواهانه و در جهت تامین خواستههای فردی است. ممکن است یک رئیس جمهوری برای سرپوش گذاشتن بر عملکرد، یا فرار از شرمساری، آسیب رساندن به رقیب یا آسایش خود دروغ بگوید.
دسته دیگری از دروغ گوییهای رؤسای جمهوری، در جهت تحقق هدفی والاست.
در موارد خاصی حتی مورخان، رئیسجمهوری را که برای تحقق اهداف متعالی و دفع شر دروغ گفته و افکار عمومی را فریب داده، مورد تحسین قرار داده اند. به عنوان مثال، «جان اف کندی»، در جریان معاملهای که بحران موشکی کوبا را در سال 1962 ختم به خیر کرد، عموم مردم را نسبت به نقش موشکهای آمریکا در ترکیه فریب داد. بی تردید دروغی که رئیس جمهوری گفت، بیشتر منافع آنها را تامین کرد تا خطر بالای جنگ هسته ای. نمونه مبهم تری هم در سال 1941 و پیش از ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد.
«فرانکلین روزولت»، در تلاشهای خود برای متقاعد ساختن جامعه انزواگرای آمریکا نسبت به تهدیدات خطرناک آلمان، به دروغ مدعی شد که یک زیردریایی آلمانی به ناوشکن آمریکایی حمله کرده است، در حالی که در واقع طرف آمریکایی آغازگر حمله بوده است. در دوران جنگ، حفظ اسرار امری است بسیار حیاتی و به قول معروف زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد از این رو به قول «وینستون چرچیل»، حقیقت ممکن است به قدری گرانبها باشد که میبایست همواره با لشکری از دروغها محافظت شود.
فریب کاری ماکیاولیستی اغلب بخشی از استراتژی چانه زنی برای موفقیت در یک معامله است. ترامپ مدعی است که استاد این هنر است. شاید این ادعا بتواند علت دروغ گوییهای وی در باره تسلیحات کره شمالی، تعرفههای اروپایی و دخالت رئیسجمهوری روسیه، ولادیمیر پوتین در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا را توجیه کند، اما عدم صداقت ترامپ در بیان تعداد جمعیت حاضر در مراسم سوگند ریاست جمهوری اش، پرداخت حق السکوت به زنان بدکاره یا دلایل او برای اخراج مدیر سابق اف. بی.ای (آقای جیمز کومی)، هیچ ارتباطی به هنر کشورداری وی ندارد. رفتار ترامپ صرفا فریب دیگران وعموم مردم به منظور تامین منافع شخصی خود است.
رئیس جمهوری حتی زمانی هم که فاقد انگیزههای شخصی است، باید در توسل به دروغ محتاط باشد. او قبل از اینکه به دروغ گویی به عنوان ابزار کشورداری متوسل شود، باید اهمیت هدف را در نظر بگیرد، امکان توسل به ابزار جایگزین برای دستیابی به آن را بسنجد و ببیند که آیا استفاده ابزاری از فریب کاری قابل کنترل خواهد بود یا اینکه احتمالا به ایجاد یک الگوی رفتاری منجر خواهد شد. دولتمردان هرچه بیشتر مردم را فریب دهند، بیشتر سطح اعتماد مردم به خود را کاهش خواهند داد، نهادهای حکومتی را تضعیف خواهند کرد و مسبب ایجاد سنتهای مخرب خواهند شد.
دروغ گوییهای روزولت در سال 1941 هر چند به قصد هشیار کردن مردم آمریکا بود، اما او همچنین بدعتی را بر جا گذاشت که بعدها لیندون ب. جانسون در سال 1964 توانست از آن برای جلب حمایت کنگره از قطعنامه خلیج تونکین استفاده کند که مالا نیز به گسترش جنگ ویتنام منجر شد. خطر این است که دولتمردان به زعم خود برای خدمت به عامه مردم دروغ بگویند در حالیکه دروغگویی آنها برای تحقق منافع سیاسی یا شخصی باشد..
جانسون نمیخواست به عنوان فردی ترسو یا کسی که ویتنام را از دست داده است، شناخته شود. از اینرو، او به طور مدام به مردم آمریکا درباره پیشرفتهای جنگ دروغ میگفت. در عین حال نیز میخواست دامنه جنگ را محدود کند..
از مزایای اخلاقی یک جنگ محدود، جلوگیری از صدمات وارده از طریق تشدید آن است، اما در چنین جنگهایی عنصر «بلوف» نیز دخیل است. برای حفظ اعتبار در مذاکره با دشمن، رئیسجمهوری باید خوش بینی مستمرعامه مردم را حفظ کند، که در واقع با نوعی گمراه کردن مردم همراه است. در مورد جانسون، این ضرورت با انگیزههای شخصی او تشدید شد. تا سال 1968، مردم میگفتند که تنها راهی که میتوان گفت که وی دروغ میگوید یا نه، این است که ببینیم لبهای او حرکت میکند یا خیر. بالاخره او تصمیم گرفت که برای ریاست جمهوری مجدد کاندیدا نشود..
جانشین جانسون، ریچارد نیکسون هم در مورد جنگ ویتنام دروغ گفت، از جمله در مورد گسترش جنگ به کامبوج. پیشتر از این هم در باره نقش خود در ورود پنهانی به ستاد حزب دموکرات که به دستور کابینه وی انجام شده بود، دروغ گفته بود. البته هنگامی که این موضوع به توسط نوارهای ضبط شده واترگیت بر ملا شد، نیکسون به منظور جلوگیری از استیضاح خود در سال 1974 از ریاست جمهوری استعفا داد. جانسون و نیکسون نه تنها به ریاست جمهوری خود بلکه به اعتماد عمومی نیز آسیب زدند.
در آغاز دهه 1960، نظرسنجیها نشان میداد که سه چهارم آمریکاییها اعتماد زیادی به دولت داشتند، اما در پایان دهه بعد، فقط یک چهارم آمریکاییها به دولت اعتماد داشتند. در حالی که علل کاهش آن پیچیده بود، اما دروغگوییهای روسای جمهوری نقش مهمی در سلب اعتماد مردم ایفا کردند. برخی از تحلیلگران با استناد به سوابق ترامپ در فعالیتهای بخش خصوصی معتقدند که دروغ گوییهای وی صرفا بر حسب عادت است.
برخی دیگر نیز معتقدند که کثرت، تکرار و ماهیت دروغهای ترامپ ناشی از عادت وی نیست بلکه استراتژی سیاسی عامدانه وی برای تخریب جایگاه نهادهایی است که با حقیقت مرتبط هستند . به هر صورت چه دروغهای ترامپ ناشی از عادت باشد و چه استراتژی تخریب، ترامپ اعتبار نهادهایی چون رسانهها، سازمانهای اطلاعاتی امنیتی، و قوه قضاییه را تضعیف کرده و همه چیز را به طور نسبی و به جایگاه بسیار وفادار به خود گره زده است.
در خاتمه در مورد اینکه آیا این وضعیت در دوران بعد از ترامپ بهبود پیدا خواهد کرد یا نه؟ لازم به یادآوری است که جیمی کارتر و رونالد ریگان که بعد از جانسون و نیکسون به قدرت رسیدند، مشخصا هر دو افرادی صادق بودند و در دوران ریگان در دهه هشتاد سطح اعتماد عمومی به دولت تا حدودی افزایش یافت. اما تا جایی که تعداد آمار دروغها نشان میدهد ایالت متحده آمریکا هرگز رئیس جمهوری به دروغگویی دونالد ترامپ به خود ندیده است.
*استاد دانشگاه هاروارد،معاون اسبق وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا و رئیس اسبق شورای اطلاعات امنیت ملی آمریکا
* project Syndicate شماره 7 اوت 2018
منبع:روزنامه اطلاعات،