جریان سوم، علی مطهریها و قالیبافها
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۹ 27 July 2017
به گزارش «تابناک یزد»؛ گرچه موضع گیریها و موضع نگرفتن های اخیر علی مطهری میرفت تا هاضمه یکی از دو قطب حاکم کشور، جدیدترین مهره جریان سوم را هم ببلعد، اما امضای ایشان پای سوال از رییس جمهور، تا حدی مانع آن شد. نامه قالیباف به جوانان در خصوص "نواصولگرایی" هم، پرداختن به موضوع زایش جریان ثالث سیاسی در کشور را صاحب اهمیت میکند. فارغ از قضاوت محتوایی پیرامون این نامه و آن امضاء، مسئلهای که این نوشته به دنبال آن است، فراتر از مواضع و اقدامات مصداقی افراد نامبرده است. امضای اخیر مطهری پای سوال از رییس جمهور و نامه قالیباف، تنها بهانهای است برای درنگی بر ماهیت جریان مستقل در سپهر سیاسی پس از انقلاب. با فراغت از جنگ تحمیل شده به کشور و گرمتر شدن رقابتهای سیاسی، آرام آرام برخی فعالان سیاسی بر آن شدند تا راه گذاری فراتر یا متفاوت از جریان موسوم به چپ و راست، به پا نهند. دو جناحی که بعدها ملقب به اصولگرایی و اصلاح طلبی شدند. شاید بارزترین عامل و انگیزه آنها، نقصی بود که در جامعیت آرمانگرایی چپ و راست و ضعف جناحین در کارنامه عملکردیشان میدیدند.نمونه بارز این جریان، جمعیت دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی به دبیر کلی محمد محمدی ریشهری بود که پیش از انتخابات دوره پنجم مجلس شورای اسلامی اعلام موجودیت کرد. تشکلی با شعار فراحزبی و با هدف ارائه جریانی جایگزین چپ و راست. جمعیتی که دولت مستعجل شد و نهال نوپای چهارسالهاش دیری نپایید و قریب به بیست سال است که فعالیت سیاسی آن به محاق رفته است. گرچه جریان سوم، نمونههای مشابهی از اعلام موجودیتهای رسمی و غیررسمی را شاهد بوده، اما همچنان با ابهامات و پرسشهایی اساسی مواجه است. پرسشهایی که باید بانیان و منتسبان به این جریان، تکلیف خود را با آنها روشن کنند و الّا سردرگمی تئوریک، ماحصلی جز نیمخیزهای کمثمر یا موسمی در آرایش سیاسی کشور نخواهد داشت. برخی از مهمترین آن سوالات عبارتند از :۱-اساساً به چه میزان، شکلگیری جریان سوم در معادلات سیاسی ایران ممکن است؟ تجربه جهانی چه پاسخی برای این پرسش دارد؟ آیا تجربه جهانی قابل انطباق با مردمسالاری دینی در ایران است؟ آیا عملاً آستانه تحمل دو قطب حاکم، طاقتی برای ظهور رقیبی سوم دارد؟۲-نسبت جریان سوم با آرمانگرایی و عملگرایی چیست؟ در این راستا، رسالت خود را در تبیین چه گفتمان جدیدی میبیند و مبانی نظری آن چیست؟۳-آیا جریان سوم با ماموریتی بینابینی و حدوسط انگارانه، مواضع خود را تنظیم میکند؟ به عبارتی صرفاً دارای مولفههایی سلبی در مانیفست نظری خود است یا مولد حرفی نو و گزارههایی ایجابی نیز هست؟۴-خاستگاه اجتماعی جریان سوم کجاست؟ آیا سبد رایی متفاوت از حامیان چپ و راست برای خود تعریف کرده است؟ تا چه میزان این سخن قابل تصدیق است که " قشر خاکستری، پتانسیل بالقوه جریان سوم سیاسی ایران است"؟۵-آیا بزرگترین رنجوری این جریان برای تحقق و ثبات، فقدان تئوری و ایدئولوگ است یا فقدان رهبری؟نگارنده بر آن است که دهه چهارم انقلاب که فصل بلوغ آن است، فرصت بسیار خوبی است برای تولد، زایش و ساماندهی یک استوانه نوین و پایا در حوزه توزیع قدرت در جمهوری اسلامی. استوانهای که علاوه بر تعدیل قدرت جناحین نیمه کهنسال در ایران، میتواند گستراننده بالهایی جوان و بالنده برای پوشش ابعادی از ناکارآمدی دو طیف اصولگرا و اصلاح طلب و البته مکمل تلاشها و پیشبردهای آنان باشد.جریان سوم میتواند ظرفیتهای نویی در اندازد و طیفهای خاموش جامعه که سهم قابلملاحظهای از شرکتنکردگان در انتخابات را رقم میزنند به میدانهای پیشرفت ایرانیان وارد نماید. این البته در بلند مدت، به سود همه طیفهای سیاسی و توسعه سیاسی جمهوری اسلامی خواهد بود.