به گزارش تابناک خراسان رضوی، در جلسه بررسی و نقد کتاب «برابری و جانبداری» و هم در قسمت پرسش و پاسخ ادعاهایی توسط سخنران مطرح شد که باید پاسخ مستدل دریافت کند؛ ادعاهایی که متاسفانه به هیچ عنوان برازنده و شایسته نبود.
لفظ Regime در کل به معنای نوعی حکومت است، ولی در کاربرد امروزین دربردارنده بار معنایی و دلالت ضمنی منفی است و برای حکومتهای اقتدارگرا و دیکتاتوری به کار میرود. آیا سخنران این جلسه معنا و کاربرد
«رژیم» را نمیداند؟ رئیس جمهور کنونی آمریکا که دشمن ملت ایران محسوب میشود هم دیگر از لفظ «رژیم» برای اشاره به جمهوری اسلامی ایران استفاده نمیکند.
دوست و دشمن به دستاوردهای نظام اسلامی و استقلال آن اعتراف دارند. اما معلوم نیست در این جلسه با کدام
ملاک و معیار اخلاقی دستاوردهای حدود 4 دهه حکومت مردمسالار دینی نفی میشود؟
آیا بیانصافی، اخلاقی است؟ حقیقتاً در زمان ستمشاهی هم این امکان وجود داشت که از بودجه و امکانات سازمانهای دولتی برای تخریب چهره حکومت پهلوی استفاده شود؟ سخنران از خود نمیپرسد که آیا در زمان طاغوت هم میتوانست از امکانات دولتی برای نقد و تمسخر حکومت وقت استفاده کند؟!
به نظر میرسد این گونه بغضآلود و تمسخرآمیز سخن گفتن و بدون ارائه آمار و شواهد و قرائن همه چیز را نفی کردن، بیشتر نشانگر خصومتهای شخصی و انگیزههای سوء باشد تا عدل و انصاف و اخلاق. البته تکلیف سخنران با خودش مشخص است. وی اخیراً آشکارا خود را
«روشنفکر غیر دینی» اعلام کرد. باید از سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی که هدف خود را
"بسط و انتقال نظام فكري انقلاب اسلامي" تعریف کرده، پرسید که چرا برای این تفکر فضا فراهم میکند!
آیا ایجاد بدبینی و یأس در راستای
"تسهيل فرايند جامعه پذيري دانشجويان" است؟!
اگر با افکار و عقاید سخنران آشنا نبودید، چرا بدون علم و آگاهی و بررسی دعوتش کردید؟ اگر از نظراتش مطلع بودید، باز هم چرا دعوتش کردید و اجازه دادید به نام جلسه نقد و بررسی کتاب، ادعاهای غیرعالمانه و غیرمنصفانه داشته باشد؟ از مسئولین جهاد دانشگاهی که در سال گذشته به دیدار امام جمعه محترم مشهد و علمای شهر مانند آیات عظام سیدان و اشرفی شاهرودی رفتند، باید پرسید آیا برگزاری چنین جلساتی در راستای تقویت باورهای دینی دانشجویان و جوانان است؟ کدام را باید باور کرد؟ در دیدارهای بعدی با این بزرگان چه خواهید گفت؟
شایسته است مسئولین فرهنگی جهاد دانشگاهی نخستین جمله اساسنامه آن سازمان را نصب العین قرار دهند:
در پي فرمان رهبر كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني – قدس سره- درتاريخ 23/3/59 مبني بر تشكيل ستاد انقلاب فرهنگي ، ستاد مزبور در جلسه مورخ 16/5/59 به منظور تحقق بخشيدن به اهداف انقلاب فرهنگي ، جهاددانشگاهي را به عنوان يك نهاد انقلابي و برخاسته از انقلاب فرهنگي تاسيس كرد .
آیا استفاده از امکانات این نهاد انقلابی برای سمپاشی و شبهه افکنی در ذهن و روان جوانان رواست؟ چنین برنامههایی به منظور "تبليغ و ترويج فرهنگ و هنر اسلامي و برنامه ريزي فرهنگي و تربيتي و ايجاد آمادگي فكري و مكتبي در قشر جوان" صورت میگیرد؟
تابناک قسمت مذکور را عیناً ارائه میکند تا رعایت امانت شده باشد:میپرسند اول حکومتها را عوض کنیم؟ اتفاقاً برعکس است... دست بالا را فرهنگ دارد. تحولات تاریخی هم این را نشان داده است. مگر ما رژیم شاهنشاهی را عوض نکردیم؟ درست است؟ عوض که کردیم. تقریباً میتوانم بگویم نظامی که به جای رژیم شاهنشاهی روی کار آمد به حسب ظاهر واقعاً 180 درجه فاصله داشت، از هر لحاظ با آن رژیم. ولی وقتی که برای ما پدید آمد... نمیدانم... (سکوت گوینده و کف زدن حضار!)
چون فرهنگمان همان فرهنگ بود. توجه میکنید. فرهنگمان همان فرهنگ بود. فرهنگمان عوض نشد و اگر صد بار رژیمهای سیاسی بیایند و بروند، با انقلاب با کودتا، با مداخله خارجی با شورش داخلی، صد بار رژیمهای سیاسی بیایند و بروند و فرهنگ ما همین که الان هست بماند، همه رژیمهای بعدی تبدیل به عین رژیمهای قبلی میشوند، درست مثل رژیمهای قبلی... فرهنگ ما باید عوض بشود. واقعاً رژیم شاه با این رژیم به حسب ظواهر همه چیزش فرق میکرد. آن حکومت سکولار داشت این حکومت دینی دارد، آن غربزده بود این شرقزده است، عرض کنم البته میگفتند نه شرقی – نه غربی، ولی دروغ میگفتند(خنده بعضی حضار!). همه چیزش فرق میکرد، همه چیزش فرق کرد، اما همان شد. به خاطر این که فرهنگ ما همان فرهنگ مانده بود. وقتی فرهنگ ما همان فرهنگ بماند، صد بار رژیمها بیایند و بروند، صد بار، با کودتا با نقلاب، با شورش با مداخله خارجی به هرچه میخواهد باشد، باز عین همان رژیم میشود. هیچ راه دیگری هم به نظرم وجود ندارد.
من یک دوستی داشتم این پدر شهید بود و پسرش در همین انقلاب شهید شده بود. به من میگفت آقای ملکیان من با رژیم شاه صد در صد مخالف بودم - با رژیم شاه - با این رژیم هم صد در صد مخالفم و با آن رژیمی هم که انشاالله تعالی به جای این رژیم میآید با آن هم صد در صد مخالفم. من فکر میکنم اگر فرهنگمان این جور بماند همین کار را هم باید بکنیم. هر رژیم بیاید مانند همین رژیمها خواهد شد. باز باید مخالفت کنیم، کلی خون میدهیم و هزینه انسانی و امکانات و همه چیز و نابودی هزار چیز ... و باز یک رژیم جدید میآید، بعد عرض کنم که باز همین جور. بنابراین به نظرم میآید ابوسعید ابوالخیر درستتر میگفت که میگفت نگویید به پیش روید، بگویید به خویش آی. بجای این که به پیش رویم، فتوحات کنیم، پادگانها را بگیریم، که چه کار کنیم؟ پادگاهها را بگیریم آن وقت چه کارش کنیم؟ درست است؟ به جای آن آقا من اینجا بنشینم، به جای حسن حسین بیاید، به جای زهرا زهره، به خویش آییم نه به پیش رویم. باید برگردیم به خودمان، و ببینیم چه شد که این جوری شدیم؟
(یکی از حاضرین سوال میکند...)
ادامه پاسخ سخنران: سوالشان این است میگویند فرهنگ را اینها میسازند. پس چرا در بعضی این فرهنگ ساخته نشده است؟ رسانه دست آنهاست، هم برای من دست آنهاست هم برای شما، غیر از این است؟ برای هر 75 میلیون رسانه دست یکی است، اما در این 75 میلیون بعضیها موافق در میآیند، بعضیها مخالف در میآیند. پس معلوم میشود رسانه جبر ایجاد نمیکند. چون اگر رسانه جبر ایجاد میکرد، آن وقت یک رسانه واحد باید 75 میلیون را مثل قرص آسپرین عین هم میکرد، آن وقت باید 75 میلیون قرص آسپرین باشیم عین هم. اما چرا عین هم نیستیم؟ برای این که رسانه هر کاری کند، بالاخره انسان است که اینجا باید تصمیم بگیرد.
هم به خدا یقین دارم هم شک!
وی همچنین در توضیح تفاوت نگاه انسان سنتی و مدرن، گفت: فرض کنید من یک مسلمان ملتزم،
معتقد و متشرع هستم. اگر 500 سال پیش بودم و از من میپرسیدید که تو یقین داری که
خدا وجود دارد؟ میگفتم بله یقین دارم. الان هم با آن فرض از من بپرسید که تو یقین
داری که خدا وجود دارد؟ میگویم بله. حتی بپرسید از کجا، میگویم سه دلیل فلسفی
دارم.
ملکیان افزود: اما از بالا که نگاه میکنم میبینم متفکرانی بسیار قویتر از
من ادلهای برای اثبات وجود خدا اقامه کردند، که بعد پنبه آنها زده شد. پس احتمال
میدهم که ادله من هم بعداً پنبهاش زده شود. احتمالش را میدهم یا نمیدهم؟ میدهم.
پس الان من به یک معنا یقین دارم به وجود خدا و به یک معنا شک دارم بر وجود خدا.
این از بالا نگاه کردن درباره وجود خدا را پدر بزرگم نداشت.
مقایسه رقص قبایل با نماز باران!
مثال دیگر وی درباره نماز باران بود و اظهار کرد: قبایل آفریقایی یا
استرالیاییها برای اینکه باران بیاید رقصهای عجیب و غریبی میکنند. پدران ما میگفتند
آنها خرافه است. درست است؟ بعد حالا من مسلمانم میروم نماز استسقا میخوانم!
ملکیان ادامه داد: وقتی از بالا نگاه میکنم میبینم این چه فرقی با آن دارد؟
نماز استسقا با باران همان مقدار ارتباط دارد که رقص آن قبیله با باران. فرقی با
هم ندارند. در عین این که ممکن است نماز استسقا بخوانم (که البته خیلی احتمالش هست
که نخوانم) ولی میفهمم که من هم مثل آن آفریقایی هستم. منتهی او میرقصد و من
نماز میخوانم، این هم نوعی رقص است. او آن رقص را برای خدا میکند و من هم این
رقص را برای خدا میکنم.
شایان ذکر است جلسه بررسی و نقد کتاب «برابری و جانبداری» اثر تامس نیگل روز چهارشنبه 6 خرداد در تالار فردوسی مجتمع دکتر علی شریعتی جهاددانشگاهی خراسان رضوی برگزار شده است.