همواره برای حرکت در مسیر رسیدن به اهداف ارزشمند و پر اهمیت نیازمند یک
برنامهریزی منسجم و چند جانبه هستیم؛ برنامهای که نقشه راه را به خوبی
نشان دهد و تا سر منزل مقصود، هر فرصت را به یک جهش و هر تهدید را به یک
حرکت موثر تبدیل کند. برای دستیابی به چنین ساختاری، عنصر شناخت بسیار
اهمیت دارد و اگر ناشناخته وارد هر موضوعی شویم، برون رفت از آن بسیار مشکل
شده و حتی میتواند ساختههای هدفمند سایر قسمتها را دچار آسیب کند.
در یک تصویر کلی، زیرساختها و ظرفیتهای شاخص استان و موفقیتهای چشمگیر
آن در گذشته نه چندان دور بر هیچ فردی پوشیده نیست اما محدودیتهای آب و
هوایی و دسترسی نداشتن به برخی از امکانات نیز همواره خود نمایی میکند. به
راستی راز بسیاری از موفقیتها و افتخارات این دیار همان نقطه طلایی شناخت
و حرکت بر اساس نقشه راه است. اما گذر زمان و گاهی تشدید روزمرگی،
ناشناختههای زیادی از جنس «درجا زدن» را وارد فعالیتهای کلان استان کرد و
امروز در نیمه خالی لیوان مسائلی چون خشکسالی و کمبود منابع آب، تعطیلی
واحدهای صنعتی، بیکاری، محدودیت صادرات، فقدان شادمانی اجتماعی، سکون در
برابر ظرفیتهای اقتصادی و شاید بهتر است بگوییم سرگردانی در مسیر توسعه به
یک معضل تبدیل شده است.
بیندیشیم و بعد معالجه کنیم
همواره وقتی چند مشکل در کنار یکدیگر قرار میگیرند و با شدت و ضعف رشد
میکنند، زمینهای برای نگرانی فکری ایجاد میشود، این نگرانی میتواند
نیروی سلامتی روح و جسم ما را در تصمیم گیری درست دچار مشکل کرده و
برنامهریزی بر مبنای شناخت را غیر ممکن یا با نقص همراه کند. پدیده نگرانی
فکری و هیجانهای کاذب کنترل نشده در زندگی شخصی و فعالیتهای روزانه نیز
در موارد زیادی تجربه و آسیبهای آن مشاهده شده است.
در دغدغههای امروز استان باید در کنار یکدیگر و نه در تقابل با یکدیگر
بیندیشیم و آنچه موجب نگرانی در جامعه ما شده است را دریابیم نه اینکه در
یک دور باطل با آرایش ظاهری، مرتب جا به جا شده و یا سعی بر رفع تکلیف و
مقصر خواندن دیگران داشته باشیم. اگر بخواهیم مسالهای را حل کنیم باید
هرکدام در یک زنجیره متحد به تجزیه و تحلیل علل بروز مشکلات پرداخته و با
توجه به جایگاه و توانمندیهای خود فعالیت مربوط به رفع یک مساله را در یک
محور کارآمد آغاز کنیم و از همه مهم تر برنامههای نیمهتمام گذشته را به
نتیجه برسانیم تا دیگر چشماندازهای بدون زمینه و قدم گذاشتن در راههای بی
سر منزل در نمایی از کاغذهای جدا از مسیر متن تکرار نشود.
نقد با چاشنی پیشنهاد
برای رسیدن به شناخت، انتقاد یک ابزار موثر است که این روزها به وفور با
توسل به آن یکدیگر را به میدان ارزیابی میکشانیم و البته نقل بسیاری از
محافلمان را با نقد ناآگاهانه تلخ میکنیم. اما به راستی چه میزان به شناخت
برای حل موضوعات غالب جامعه که گریبانگیر همه ما شده است، رسیده و برای
رسیدن به یک دید چند جانبه تلاش کردهایم؟ بر رفتارهایی که محتوایش از
ارزیابی فعالیتها و عمل یکدیگر هم گذشته و گاهی حتی به تجسس و حمله به
شخصیت افراد ختم میشود، برچسبی به نام نقد چسبانده و به مخاطبان عرضه
میکنیم و گرفتار عملی میشویم که اخلاق انسانی جایگاهی برای آن قائل نشده
است. وجود هیجان کاذب و نوشتههای ناآگاهانه و صحبتهای گذرا باعث شده است
که اگر نقدی سازنده نیز از فکری جاری شد در این محتوای سرگردان گم شده و از
به کار گرفته شدن در برنامهریزیهای موثر دور بماند.
بهتر است چشمان بسته را باز کنیم، عدم آگاهی را به حقیقت بدل کنیم و از همه
مهمتر در کنار انتقادهایمان، پیشنهادهایی نیز قرار دهیم تا حرفهایمان
ارزش به کرسی نشستن داشته باشد. به راستی تا به امروز چند بار خودمان را به
نگاه نقد آزمودهایم و چندین بار برای دیگران ذرهبین بهدست شدهایم؟
هرچه جایگاه و مسئولیت ما بیشتر باشد، بررسی کار و عملکرد ما نیز نیازمند
شناخت و اصلاح دقیقتر است زیرا نقش ما در تغییرات اجتماع و زندگی مردم پر
اهمیت خواهد شد. به همین دلیل بهتر است اول نقاد خود باشیم و سپس با هدف
ایجاد تغییرات مثبت سایر مسائل را ارزیابی کنیم و از کانالی معتبر ارائه
دهیم. نقد پدیدهای است برای اصلاح نه ایجاد هیجان و باورهای کاذب در جامعه
که افراد را بیانگیزه و نا امید سازد.
تخصص و مهارت، نه بهانه تراشی!
استان در قاب امروز بیشتر از هر زمانی به تلاش، کوشش و یکپارچگی نیاز دارد
تا گذشته پر افتخار و ارزشهای متعدد آن حفظ شده و آینده ای درخشان نیز رقم
بخورد. در این راستا هرگونه تغییر نیازمند انعطاف است و تندروی مخصوصا در
موضوعات فرهنگی و اجتماعی نه تنها موضوعی را حل نمیکند بلکه بر لیست
قبلیها نیز یک شماره اضافه میکند، وقتی یک استان درگیر حل مسائل بزرگی
است به جای همراهی با یکدیگر دنبال سد ساختن،بههم ریختن برنامهها و دور
شدن از فضای تلاش میشویم. چه بسا که حاشیهسازی بزرگترین آفت برای
تصمیمگیری درست است، البته خوشبختانه این تفکر و جدا شدن از زنجیرههای
تلاش در اقلیت به سر میبرد و نباید بگذاریم هیچ عاملی موجب ایجاد فاصله
برای تحقق برنامههای بزرگ و موثر برای اکثریت مردم جامعه شود.
یکی از ابزارهای مهم و مورد نیاز امروز در رسیدن به نتایج کارا، اهمیتدادن
به تخصص است. زیرا تجمیع فعالیت تخصصی و شناخت سبب تعیین حوزههای مختلف
برنامهها میشود و فرد خبره میتواند با مهارت، خلاقیت و نوآوری به درک
صحیح از برنامه کاری خود رسیده و متمایز شدن تا رسیدن به نتیجه اثربخش را
ممکن سازد. فاصله حاصل از نتایج مورد نظر که امروزه آن را در بسیاری از
موارد سد راه خود میبینیم، بهانه است نه دلیل.
بروز این بهانهها نیز به دلیل فاصله گرفتن از تخصص مورد نظر و مبهم بودن
ماجرای پیش رو به روشهای متعدد است.دیگر فرصت آزمون و خطا از دست رفته است
و باید افراد پر انرژی، ماهر و توانمند را در اتصال زنجیرههای تلاش قرار
داد و مدیریت هدفمند در تمام جایگاهها تجلی یابد، نه گرفتار نوعی از
برنامهریزی مخرب و مصلحت اندیشی برای فرصتها و امکانات در دسترس باشیم.
یزد باید به عرصه فرصت یابی و فرصتسازی تبدیل شود و برای تحقق این مهم
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید!
در مدیریتهای خرد و کلان باید بتوانیم به سمت تخصص گرایی،توانمند محوری،
نخبه شناسی و مهارتسنجی گام برداریم زیرا فرد متخصص در طی زمان و با تلاش و
هزینه به یک مهارت خاص رسیده است و میتواند سه فاکتور ذکر شده در
فعالیتها را کاهش داده و با مهارت در زمان کم تر با هزینه حساب شده و تلاش
موثر تا رسیدن به نتیجه ما را یاری کند. بهتر است دیگر از تصمیم بر مبنای
سلایق شخصی و مراعات همراهانی که تعلل میورزند دور شویم که اگر مشکل را
رها کنیم به معضل تبدیل میشود و اگر معضلات را حل نکنیم مسیر ما را بحرانی
سخت فرا خواهد گرفت. به راستی که به بها پاداش میدهند نه به بهانه.