خاورميانه و خلاء قدرت

کد خبر: ۱۵۸۰۳۰
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۰ 05 January 2016
خاورميانه يا منطقه غرب آسيا از ديرباز مورد توجه قدرت هاي بزرگ بوده است. اين منطقه همواره عرصه نزاع چندين قدرت بزرگ بوده كه هركدام به نوبه خود تلاش داشتند جاي پايي در اين منطقه براي خود دست و پا كنند؛ از پرتقال و امپراتوري بريتانيا تا شوروي و آمريكا. منطقه اي كه مهمترين دلايل اهميت آن وجود ذخاير عظيم نفت و گاز و همچنين قرار گرفتن در محل اتصال سه قاره بزرگ اروپا، آسيا و آفريقا مي باشد. غرب آسيا، تاريخي از خشونت را سپري كرده و به نظر مي رسد به اين زودي ها قرار نيست خشونت از سرنوشت آن جدا شود. زماني عرصه تقابل دو قدرت بزرگ پرتقال و بريتانيا بود، زمان ديگري محل نزاع بريتانيا و روسيه تزاري، سپس مورد ادعاي دو ابرقدرت شوروي و آمريكا شد و امروز نيز باز محل رقابت ميان قدرت هاي منطقه اي و فرامنطقه اي است.
  خاورميانه ويژگي هاي منحصر به فردي دارد كه هم به آن اهميت مي دهد و هم آن را به سوي بحران هاي بي پايان مي برد. جزء معدود مناطقي است كه به دليل فرهنگ خاصش يعني فرهنگ اسلامي در برابر ليبراليسم آمريكايي مقاومت كرده است. ذخاير عظيم نفت و گاز جهاني را در خود جاي داده است و به همين جهت مورد طمع دنياي صنعتي است و همچنين داراي شكاف هاي اجتماعي پر رنگي است كه هر از چند گاهي يكي از آن ها فعال مي شود و خواب را از چشم دولتمردان و مردم اين منطقه مي ربايد؛ شكاف عرب و عجم ميان اكثريت عرب با نژادهاي فارس، ترك، كرد و عبراني، شكاف ميان اكثريت اهل سنت با اقليت شيعه، شكاف اكثريت مسلمان با اقليت پنج ميليوني يهود(صهيونيست)، شكاف ميان دولت هاي دموكرات با دولت هاي پادشاهي و.... .
  كافي است يكي از اين شكاف ها فعال شود آنوقت است كه به دليل سطح پايين نهادينگي سياسي و سواد پايين مردم، آتش جنگ برافروخته مي شود و دسته دسته مرد و زن بيگناه در شعله هاي آن سوزانده مي شوند. يك نمونه اش بحران سوريه كه الان نزديك پنج سال است منطقه را بسوي خشونت و ناامني هرچه بيشتر سوق داده است، جمع كثيري را به خاك و خون كشيده و جمع ديگري را آواره كرده است. نمونه ديگرش هم عراق است، كشوري كه از سال 2003م. كه توسط نيروهاي آمريكايي به اصطلاح آزاد شد يك روز خوش نديده، هر لحظه بمبي در گوشه اي از خيابان هاي آن منفجر مي شود و جان عده اي بيگناه را مي گيرد و در نهايت هم كه چند استان بزرگ آن به مقر بزرگترين و مرتجع ترين گروه تروريستي جهان تبديل شد.
    امروز اما بحران در اين منطقه جدي تر از هميشه شده است. تا قبل از سال 1992م. يعني تا قبل از فروپاشي نظم دو قطبي جنگ سرد، ثبات نسبي در منطقه حاكم بود زيرا تنش ها توسط دو ابر قدرت شرق و غرب به شدت كنترل مي شد اما با فروپاشي شوروي اين نظم بهم ريخت. در اين زمان آمريكا تلاش كرد ابتدا از طريق دولت هاي دست نشانده و سپس با توسل به حضور مستقيم نظامي(از جنگ افغانستان در سال 2001م. به اين سو) منطقه را مديريت كند. برنامه ها و سيستم هاي امنيتي متعددي براي خاورميانه تدوين و اجرا شد اما هيچكدام نتوانست ثبات و امنيت را به منطقه بازگرداند. با بالا رفتن هزينه هاي آمريكا در منطقه و افزايش قدرت اقتصادي و نظامي چين كه سوداي ابرقدرتي در سر دارد، آمريكا به فكر كاهش هزينه ها و همچنين صرف منابع جهت مهار چين افتاد. سياستي كه در دكترين هاي سياسي_نظامي آمريكا در سال هاي 2014 و 2015م. رسما اعلام شد. آمريكا اعلام كرد تلاش دارد با ترك منطقه و مديريت آن از طريق قدرت هاي منطقه اي، هم هزينه هاي تحميل شده بر خود را كاهش دهد و هم بهتر و موثرتر به مهار تهديد جديدي كه از ناحيه چين احساس مي كند بپردازد. سياستي كه پيامد مستقيم آن ايجاد خلاء قدرت در خاورميانه است.

خلاء قدرت در روابط بين الملل نيز به معناي آغاز رقابت ها و تنش ها براي داشتن نقش پررنگ تر در نظم آتي است. تركيه، عربستان، ايران، اسرائيل و روسيه هركدام در اين رقابت نقش بازي خواهند كرد. روسيه به دليل اهميت ويژه خاورميانه، در تلاش است تا با كمك ايران و سوريه و تا حدودي عراق نظم آينده خاورميانه را خود تعيين كند يا حداقل در نظم آينده منطقه، جايگاه ويژه اي به خود اختصاص دهد. تركيه نيز با همين ايده به دنبال اتحاد با عربستان و اسرائيل افتاده است. مهمترين نمود اين نزاع سوريه است. اگر محور روسيه- ايران- عراق در سوريه پيروز شوند و اسد را در قدرت حفظ كنند به اين معنا خواهد بود كه اين محور در آينده خاورميانه نقش كليدي خواهند داشت، روسيه قدرت بلامنازع فرامنطقه اي خاورميانه مي شود، ايران به قدرت منطقه اي شدن نزديك مي شود و عراق و سوريه نيز از خطر تجزيه رهايي مي يابند اما اگر محور تركيه- عربستان – اسرائيل كه از حمايت هاي آمريكا و اروپا برخوردار است در سوريه پيروز شوند و اسد را ساقط كنند، آنگاه شاهد خواهيم بود كه نظم آينده كاملا متفاوت ترسيم مي شود. تركيه و عربستان به قدرت هاي منطقه اي و ژاندارم هاي وابسته به آمريكا تبديل مي شوند، امنيت اسرائيل تضمين مي شود، عراق به سه بخش كردنشين، سني نشين و شيعه نشين تجزيه مي شود، جمهوري اسلامي ايران منزوي مي شود و روسيه جاي پاي خود را در منطقه از دست مي دهد. ساقط كردن جنگنده روسي توسط تركيه، اعزام نيرو با تجهيزات جنگي توسط تركيه و اخيرا عربستان سعودي به پايگاه بعشیقه در نزديكي موصل، سفر اخير مسعود بارزاني از اقليم كردستان به عربستان، ديدارهاي مكرر مقامات سعودي با مقامات تركيه و .... تلاش هايي است كه توسط محور عربستان-تركيه-اسرائيل با همراهي آمريكا براي ترسيم نظم آتي خاورميانه انجام شده و در مقابل محور روسيه-ايران-عراق و سوريه نيز دست به اقداماتي نظير توافق هسته اي ايران و 1+5، دخالت نظامي روسيه در سوريه به نفع اسد، حضور مستشاري ايران در سوريه و يمن زده است. اكنون بايد ديد در آينده بحران سوريه و يمن به كجا ختم خواهد شد زيرا مطمئنا نقشه سياسي آينده خاورميانه در پايان بحران سوريه رقم خواهد خورد.
اشتراک گذاری
نظر شما
Chaptcha
حروفي را كه در تصوير مي‌بينيد عينا در فيلد مقابلش وارد كنيد
آخرین اخبار