عصر ایران ؛ کاوه معینفر - ساعت یک بامداد است، روز دوشنبه 4 تیر 1397، کمتر از 22 ساعت مانده به بازی ایران-پرتغال، تصمیم دارم امروز را به سلولهای مغزم مرخصی بدهم و "نه" بگویم.
نه فقط به دلار، سکه، پیش فروش خودرو، رجیستری موبایل و ... بلکه "نه" به احساس پر از حسرتم، به نگاه مقایسهگر این روزهام، به ذهن پر از قضاوتم، به دست و دل پر از لرزشم، به پاهای خسته از نشستنم و ...
به همه و همه و همه "نه" بگویم، امروز را قرار است دل ببندم به این جام جهانی، به این بازی ایران-پرتغال، به شانس برد در مقابل قهرمان اروپا، دل ببندم به این فانتزی "کندن پوست پرتقال توسط یوز ایرانی!" آری، میخوام دل ببندم به این سورئالترین تعبیر از یک بازی فوتبال و ...
ایموجی "لبخند ملیح" در ذهنم نقش بسته است که حوالی نیم ساعت بعد ویدئویی از طرفداران تیم ملی در شهر سارانسک روسیه محل برگزاری بازی ایران-پرتغال میبینم.
در فیلم معلوم است که حدود 100 نفر هوادار ایرانی به خیابان هتل محل اقامت تیم پرتغال رفتهاند و سنج و دمام زنان در حال تکرار شعار "ایران چیکارش می کنه؟ سوراخ سوراخش میکنه" هستند.
یکی از طرفداران جوان ایرانی حاضر در آنجا خوشحال و راضی از این حرکت قهرمانانه، می گوید: « اومدیم اینجا تا امشب را نگذاریم (بازیکنان تیم پرتغال) استراحت کنند، نگذاریم بخوابند، تا صبح می زنیم، میکوبیم، انشالله فردا نای راه رفتن نداشته باشند، ببینیم چیکار می کنیم و ...»!
really ریلی؟ یعنی واقعا؟ یعنی واقعا چنین کاری میکنید تا فردا نای راه رفتن نداشته باشند؟
یعنی واقعا نمیدانید، آن پرچم فیرپلی "fair play" یا "بازی جوانمردانه" که قبل از شروع بازی همراه با پرچم کشورها وارد زمین می شود فقط برای آن 90 دقیقه بازی نیست؟ اساسا روح جهان ورزش بر پایه این شعار نهاده شده است، چه در زمان بازی و چه غیر از آن، ما که با روحیه مروت و پهلوانی آشنایی دیرینهای داریم، نداریم؟
یعنی واقعا نمیدانید، حمایت از تیم مورد علاقهت تا زمانی رواست که توهین، بیاحترامی و مزاحمت برای حریف نباشد و در غیر اینصورت اسم این کار حمایت و طرفداری نیست بلکه یک عمل زشت، بی مایه و حتی مجرمانه است؟
حتی اگر بگویند در دیگر نقاط جهان هم هواداران آتیشی از این دست کارها میکنند، میگویم فرقی ندارد مزاحم در همه جای دنیا مزاحم است.
یعنی واقعا نمیدانید، با این عمل پوچ و سطحی چه روحیهای از خودتان، تیم ملی، مردم و کشورتان به نمایش گذاشتهاید؟
اساسا پرسش اصلی این است برای چه؟ برای بُرد؟ بُردن به چه قیمتی و به چه شکلی؟ چرا همه حد و حدودهای زندگی انسانی-اجتماعی را قاطی کردهایم؟ چرا طرفداری کردن و ناطرفداری را درک نمیکنیم؟
حجم آموزههایی که در جهت آگاه کردن این دوستان "ناطرفدار" باید گفت آنقدر زیاد است که برای جلوگیری از جنون فقط مجبورم فراموش کنم، چون یک جمله، یک نوشته، یک کتاب، یا حتی صد کتاب نیست بلکه به طول یک زندگی است و به عرض یک فرهنگ.
به گواه تمام بازیکنان تیم ملی در بازی تاریخی ایران-استرالیا برای صعود به جام جهانی 98 ، یک نقطه عطف وجود داشت، لحظهای که "پیتر هور" تماشاچی استرالیایی به داخل زمین فرار کرده و تور دروازه ایران را پاره کرد.
بازیکنان ایران - که 2 گل عقب بودند - تحت تاثیر این بیاحترامی انگیزه و روحیهای چند برابر در ساق پاهایشان احساس کردند و سرانجام با جبران 2 گل، نمایشی رویایی از خود نشان دادند که هنوز هم بعنوان شادی آورترین لحظه تاریخ فوتبال ما از آن یاد میشود.
امیدوارم این مزاحمت ایجاد کردن برای خواب پرتغالیها، کاتالیزور روحیه و انگیزه مضاعف آنها نشود و چنان انرژی در آنها بیدار نکرده باشد که تا سالها در خاطرات و برنامههای تلویزیونی کشورشان، از شب "بیخوابی" به عنوان نقطه عطف همدلی بیشتر برای شکست ایران یاد کنند.
شوک، تلخی و ناگواری این رفتار عین گل بخودی است، با این تفاوت که گل بخودی داخل زمین به دلیل یک لحظه اشتباه است ولی این گل بخودی خارج از زمین حاصل یک عمر غفلت است، غفلت.
قرار بود برای یک امروز به سلولهای بدبخت مغزم مرخصی بدهم و "نه" بگویم، الان به صرافت افتادم که باید یک "نه" بگویم یک نه گنده به "غفلت فرهنگی".