به گزارش تابناک : در یادداشت روزنامه حمایت به قلم حسین کنعانی مقدم میخوانید: سیاست منافقگونه و استانداردهای دوگانه آمریکا و غرب در مباحث حقوق بشری و تروریسم، تاریخی به قدمت صدها سال دارد که تنها مروری بر وقایع اخیر قرن جاری، صحت این مدعا را ثابت میکند. وقایع خونباری که طی دهه گذشته رویداده است نشان میدهد تنها استانداردی که جهان غرب را برای برچسب زدن به کشتار انسانها بهعنوان حادثه تروریستی متقاعد میکند یا سیاستمداران آمریکایی و اروپایی را به موضوعات حقوق بشری وارد میکند، «منافع» و «ارزشهای منحط غربی» است.
در منطق آمریکا، غرب و سازمانهای بهاصطلاح بینالمللی، تنها کسانی میتوانند حق حیات داشته باشند که خطری برای منافع و آرمانهای آنها تلقی نشوند و در این مسیر به خود اجازه میدهند که برای فشار بر کشورهای ... مسو با سیاستهای استکباری، همزمان با حمایت از گروههای تروریستی و افروختن آتش جنگ، از ابزار حقوق بشر، آزادی و ... نیز استفاده کنند.
با این رویکرد، عربستان بهعنوان کشوری که پدرجد تروریستها و تأمینکننده منافع اقتصادی برای غربیها است، همواره دارای استانداردهای حقوق بشری مطلوب است، ولی جمهوری اسلامی ایران در کسوت یک نظام سیاسی مردمسالار و متکی به آراء عمومی را نه تنها باید متهم به نقض حقوق بشر کرد، بلکه باکمال وقاحت، باید او را به همین دلیل تحریم نیز نمود!.
اختلال در سیستم مرکزی!
حسین شمسیان در یادداشت روزنامه کیهان نوشت: چند روز قبل رهبر عزیز انقلاب در دیدار با دانشجویان، مثل همیشه نکات مهمی بیان کردند که از جمله آنها، موضوع «آتش به اختیار» بود. این عبارت مقدمهای داشت که کمتر مورد توجه قرار گرفت و بیشتر بحثها و تحلیلها به خود عبارت مذکور محدود شد. در حالی که مقدمه، بسیار مهم و خطیر بود و همانطور که جا دارد کلیت آن سخنرانی مورد بررسی صاحبان خرد قرار گیرد، آن مقدمه نیز چنین وزن و اعتباری دارد و نباید از آن گذشت. آن مقدمه چنین بود: «گاهی اوقات انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر، فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند؛ واقعا آدم گاهی اوقات احساس میکند.» و بعد هم نمونهای از اختلال و تعطیلی یعنی عدم توانمندی در درک اولویتها بیان کردند.اینکه یک دستگاه مرکزی فکر، فرهنگ، سیاست و ... مختل یا حتی تعطیل باشد یعنی چه؟! (لطفا روی مرکزی بودن و روی ابعاد همهجانبه این دستگاهها توجه بیشتری بفرمایید) یعنی مثلا صبح میرویم و میبینیم وزارت ارشاد تعطیل است؟! یا نیمی از کارمندان وزارت خارجه در محل کار حاضر نیستند و کارها مختل است؟! یا نه، همه چیز سر جای خودش است، اما در عمل، دچار اختلال و تعطیلی امور هستیم؟قطعا مراد فرض دوم است، یعنی بنیانهای فکری، منش، مشی و جهانبینی غلطی بر آن دستگاهها سایه افکنده که در اثر آن، کار به سیاستگذاری غلط، برنامهریزی نادرست و در نهایت فاصله گرفتن از مبانی انقلاب میرسد.
اکنون و سوگمندانه میتوانیم در حوزههای مختلف مصادیق متعددی از این نگاه ناصواب و نادرست در جهان بینی ارائه کنیم. نگاهی که یک خطای آن، ندیدن و نسنجیدن اولویتهاست، اما خطای بزرگتری هم دارد. خطاهایی مثل عدم تکیه به توان داخلی، عدم باور به نیروی عظیم جوانان کشور، عدم اتکا به غیب و امدادهای غیبی، توهم دوستی با دشمن، توهم قابل اعتماد بودن دشمن، توهم امکان بدست آوردن دل دشمن و ... اینها خطاهایی راهبردی و ریشهدار در آبشخور فکری افراد است و بیشک سیستم را مختل و معیوب کرده، باعث میشود کارها به وضعیت نادرستی در آید.
پیامهای سیاسی و امنیتی صادرات گندم
محمد لاهوتی رئیس کنفدراسیون صادرات ایران در یادداشت امروز روزنامه ایران نوشت: صادرات در دل خود معناهای نهفته زیادی دارد. اینطور نیست که فقط چند تن کالا به کشوری ارسال شود، آنها پولش را بپردازند و فعالیت اقتصادی انجام داده باشیم. زمانی که صادرات انجام میدهیم، میتوانیم نشانههای رشد اقتصادی را ببینیم و زمانی که کالاهای استراتژیک را صادر میکنیم، میتوانیم نشانههای پرمعناتری از تغییر و تحولات دریافت کنیم. صادرات گندم به عمان، از همین دست اقدامات است.
کشور ما از نظر آب و هوایی و اقلیم جغرافیایی جزو کشورهای برتر حوزه کشاورزی است. ما ۴ فصل داریم و به طور سنتی کشاورزی همیشه در کشور ما رواج داشته است. گندم هم در همه جای دنیا بهعنوان کالایی استراتژیک شناخته میشود و عملاً مهمترین محصول کشاورزی مورد نیاز جامعه را تشکیل میدهد. کشت گندم هم در کشور ما از دیرباز رایج بوده است. ولی ما کشور واردکننده بودیم و با وجود همه فعالیتها طی سالهای طولانی نتوانستیم نیازداخلی را با تولید داخل تأمین کنیم. در شرایط حساسی مانند زمان جنگ و تحریم نیز برای تأمین گندم، دولتها با نگرانیهای جدی مواجه بودند و ضعف تولید داخل، خود را بیشتر نشان میداد. اما خوشبختانه در دولت یازدهم، وزارت کشاورزی بهعنوان یکی از موفقترین وزارتخانهها شناخته شد و سیاستگذاریهایش نمود بیشتری نسبت به بقیه وزارتخانهها در جامعه داشت. یکی از مهمترین اقدامات آنها در زمینه خودکفایی گندم بوده است.
زنگ انتخابات به پایان رسید، وقت کار است
عباس حاجینجاری در یادداشت روزنامه جوان نوشت: نباید نتیجه انتخابات را به دلیل اهمیت و جایگاه آن در نظام مردمسالاری دینی و تأثیر آن در افزایش اقتدار و عزت ایران اسلامی با برد و باخت تشبیه کرد آنچه که مهم است این است که انتخابات به پایان رسیده و دوران تبلیغات آن هم گذشته، اما متقابلاً دشمن با تشدید تحریمهای اقتصادی که نقض آشکار برجام است، رؤیای سازشگران را بر هم ریخته و از سوی دیگر جریانهای تروریستی با هدایت سعودیها تلاش کردهاند که به زعم خود جنگ را به داخل ایران بکشانند؛ نکتهای که اتفاقاً پیامد آن به هم ریختن تمام بافتههای جریانهای حامی دولت بود که تلاش داشتند عوامل ترورهای دهه ۶۰ را تطهیر کنند، اکنون دولت با توجه به شعارهای انتخاباتی و پیامد ضعفها و ناکارآمدیهای گذشته در برابر فهرست بلندی از وعدهها و انتظارات قرار دارد که نه میتواند آن را گردن دولتهای قبل بیندازد و نه به دیگران معطوف کند بلکه باید کارنامه عملی خود را در تحقق شعار سال «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» ارائه دهد.
مقولۀ تاریخی آتش به اختیار فرهنگی
حامد حاجیحیدری در یادداشت روزنامه رسالت نوشت: یکی از مهارتهای مهم یک رهبر سیاسی کامل، توانمندی او در «ادبیات» و خلق مفاهیمی است که بتوانند «پروژههای ناتمام» اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را سمت و سو بدهند، و طراحی تعبیر مهم «آتش به اختیار فرهنگی» یک خلاقیت فرهنگی قابل ملاحظه بود. یکی از مهارتهای مهم یک رهبر سیاسی کامل، توانمندی او در «ادبیات» و خلق مفاهیمی است که بتوانند «پروژههای ناتمام» اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را سمت و سو بدهند، و طراحی تعبیر مهم «آتش به اختیار فرهنگی» یک خلاقیت فرهنگی قابل ملاحظه بود. زمانی آیت الله سید علی حسینی خامنهای فرمود: ه بودند که: «بنده بیشترِ سنگینی بارم این است که نگاه کنم ببینم کجا شعله جهاد در حال فروکش کردن است و به کمک پروردگار نگذارم»، و در ادامه: «جهاد هم فقط به معنای حضور در میدان جنگ نیست؛ زیرا هر گونه تلاش در مقابله با دشمن، میتواند جهاد تلقّی شود. البته بعضی ممکن است کاری انجام دهند و زحمت هم بکشند و از آن، تعبیر به جهاد کنند. اما این تعبیر، درست نیست. چون یک شرط جهاد، این است که در مقابله با دشمن باشد. این مقابله، یک وقت در میدان جنگِ مسلحانه است که جهاد رزمی نام دارد؛ یک وقت در میدان سیاست است که جهاد سیاسی نامیده میشود؛ یک وقت هم در میدان مسائل فرهنگی است که به جهاد فرهنگی تعبیر میشود و یک وقت در میدان سازندگی است که به آن جهاد سازندگی اطلاق میگردد» (۲۰ / ۳ / ۱۳۷۵، بیانات در دیدار فرماندهان لشکر ۲۷ محمد رسولالله ص).
پس، دو نکته هست؛ تکلیف اصلی رهبر سیاسی مسلمان در زنده نگاه داشتن شعلههای جهاد در جای جای جامعه است، و نکته دوم این که جهاد، اقسامی دارد، و منحصر به جهاد نظامی نیست، و حتی آن طور که از سنت اسلامی «کتاب، ترازو، و آهن» بر میآید، «جهاد فرهنگی» مقدم بر «جهاد دادگستری» و سپس و در نهایت مقدم بر «جهاد نظامی» است. «جهاد فرهنگی» ۹۰ درصد تکلیف مسلمان است، «جهاد دادگستری» ۸ درصد، و در نهایت، «جهاد نظامی» ۲ درصد تکلیف. اصل تکلیف، «جهاد فرهنگی» است. این برداشت اصولی، وجه تمایز اصلی بنیادگرایی شیعی از سلفیگری انحرافی وهابی است.
پس، برداشت من از مفهوم «آتش به اختیار فرهنگی»، در راستای خط اصولی حفظ خط «جهاد» این است که رهبر معظم انقلاب، مشغول فعالسازی کار فرهنگی در میان دانشجویان و طلاب به عنوان سربازان خط مقدم جبهه فرهنگی و فعالگرایی اجتماعی است. ایشان آنها را مجدداً و با بیانی تازه به انقلابی بودن فراخواندهاند. فرض میکنیم، و فقط فرض میکنیم، و منحصراً فرض میکنیم که این فراخوان، در این مقطع تاریخی یک وجه بارز داشته باشد.
صعود به جامجهانی پایان رویاهایمان نیست
در یادداشت روزنامه خراسان به قلم محمدپناهی فرد میخوانید: این برای بار دوم است که تیم ملی فوتبال کشورمان قبل از رسیدن به بازی آخر، صعود خود به جام جهانی را جشن میگیرد. ایران، ۵ بار به جام جهانی صعود کرده که اولین بار با برانکو سرمربی فعلی پرسپولیس خیلی راحت و زودتر از پایان بازیهای مقدماتی، راهی جام جهانی ۲۰۰۶ شد و بار دوم نیز شب گذشته با کی روش رخ داد؛ دو مربی با دو سبک متفاوت. شب گذشته، اما صعود راحت تیم ملی به جام جهانی تفاوت هایی داشت که مهمترین آن قرار دادن تمام امکانات برای سرمربی تیم ملی بود. از هماهنگی اردوهای تیم ملی با دیدارهای لیگ گرفته تا باشگاه هایی که چاره نداشتند تا براساس آنچه که کی روش میگوید عمل کنند. با نگاهی به رنکینگ تیم ملی طی سالهای اخیر که همیشه به قله آسیا تکیه زده و رنکینگ باشگاههای ایرانی که روی عددهای هفت و هشت بالا و پایین میروند باید به دیدگاههای کی روش از این حیث احترام گذاشت.
مرد پرتغالی با انتخاب هایش نشان داد لیگ فوتبال ایران برای او از اهمیت کمتری برخوردار است.انتخاب بازیکنانش هم براساس بازی در لیگ ایران یا لیگهای دیگر کشورها نبود. او همیشه در لیست تیم ملی برای مخاطبانش یک سورپرایز داشت. او مسیری را انتخاب کرد که اگرچه مورد توجه خیلی از کارشناسان فوتبال و منتقدانش نبود، اما حاصلش صعودی بی دردسر به جام جهانی بود.
او در جام جهانی برزیل هم با تاکتیک استثنایی اش مقابل آرژانتین نگاهها را خیره کرد تا نشان دهد میتوان به فوتبال ایران یک سبک تزریق کرد. تیم ملی اکنون با کی روش دارای یک سبک است. این سبک حاصل تداوم بیش از ۵ سال حضور او در تیم ملی است که خیلی از همین منتقدان، معتقدند هر مربی دیگری حتی ایرانی هم میتوانست با این ثبات، نتایج کی روش را بگیرد.
برانکو هم در سالهای ۲۰۰۱ الی ۲۰۰۶ چنین وضعیتی را داشت. او تیم ملی را زمانی راهی جام جهانی ۲۰۰۶ کرد که جایگاه ایران در رنکینگ فیفا به رتبه تاریخی ۱۵ رسیده بود. رتبهای که تاکنون تکرار نشده است. به هر شکل ثبات در راس تیم ملی دو بار تجربه شده و نتیجه هم داده است. اما این ثبات یک تفاوت آشکار دیگر هم دارد و آن صعود برای دومین بار متوالی با یک سرمربی است. برانکو اگرچه از قبل از جام جهانی ۲۰۰۲ به عنوان دستیار بلاژویچ در کادرفنی تیم ملی قرار گرفت، اما به همراه بلاژ بزرگ نتوانست به جام جهانی ژاپن و کره جنوبی راه یابد. صعود به جام جهانی همیشه با جشن ملی و خوشحالی مردم ایران همراه بوده است طوری که پایان همه رویاهای ما طی این ۵ دوره تلقی شده است. طی این ۵ دوره هم کسی شانسی برای صعود ایران از مرحله گروهی قائل نبوده است، اما جام جهانی برزیل و بازی مقابل آرژانتین نشان داد میتوان با تلاش بیشتر و برنامه ریزی بهتر سقف آرزوها یمان را افزایش داد. جام جهانی روسیه میتواند شروع این رویای بزرگ باشد.
صعود مقتدرانه
امیر حاجرضایی کارشناس فوتبال در یادداشت روزنامه جام جم نوشت: تیم ملی فوتبال مانند هفت بازی قبلی بازی کرد؛ یک نمایش حرفهای توام با آرامش و فارغ از فوتبال احساسی. با همین مدل فوتبال قابل تجلیل، به ۱۷ امتیاز رسیده بودیم و با سه امتیاز دیدار با ازبکستان نمره تیم ملی ۲۰ شد.
تیم ملی به جامجهانی روسیه رسید و حالا بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد که همه در کنار هم باشیم. تیم ملی ایران بدون گل خورده به جامجهانی رسید و از این حیث، رکورددار شد، اما برای جهانی شدن باید به تفکری جهانی رسید. بعد از روسیه و برزیل، ایران سومین کشور از ۳۲ کشور جامجهانی سال آینده است که حضورش را در روسیه قطعی میکند. از هشت کشوری که به عنوان قهرمانان قارهها تا چند روز دیگر جام کنفدراسیونها را آغاز میکنند بجز روسیه تیمی به جامجهانی سال آینده نرسیده و این صعود، برای همه ما افتخار است؛ اما با این حال ضرورت دارد تیم ملی به شکلی کاملا محسوس حمایت و به خوبی تدارک شود تا با کمترین ایراد به جامجهانی برسیم.
پوست اندازی داعش در سوریه و عراق
در یادداشت روزنامه جمهوری اسلامی میخوانید: ارتش سوریه و نیروهای مقاومت ضد تروریستی با پیشروی به سوی مرز مشترک با عراق و آزادسازی ۱۰ هزار کیلومتر مربع از بیابانهای منطقه مرزی، عملاً کنترل نوار مرزی را برای اولین بار طی ۵ سال گذشته در اختیار گرفتهاند.این پیروزی استراتژیک و آثار و تبعاتش از آن جهت اهمیت مضاعفی پیدا کرده که طی روزهای گذشته، ارتش آمریکا و سایر ارتشهای ناتو با جابجائی تروریستهای مورد حمایت خود سعی داشتند گروههای تروریستی دیگری را به جای داعش در این منطقه مستقر سازند. علاوه بر این ائتلاف آمریکا با تمرکز حملات سنگین هوائی و توپخانهای علیه ارتش سوریه و نیروهای مقاومت، سعی داشتند از پیشروی و استقرار آنها در نوار مرزی جلوگیری کنند و در عین حال با عقب راندن ارتش سوریه، فرصت جدیدی برای داعش و سایر گروههای تروریستی ایجاد کنند تا همچنان مرز مشترک سوریه و عراق را در اختیار تروریستها نگهدارند.
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که داعش را تدریجاً از صحنه خارج کرده، ولی نیروها، تجهیزات و ستاد فرماندهی داعش را عیناً در اختیار گروههای تروریستی دیگر قرار دهند. بدین ترتیب با «پوست اندازی داعش» در سوریه و عراق، ظاهراً از این پس داعش وجود خارجی نخواهد داشت، ولی تمامی نیروها و ساختار جهنمی آن همچنان به جنایت و کشتار خواهند پرداخت.
نسبت توسعه و تروریسم
در یادداشت روزنامه ابتکار میخوانید: خاورمیانه تنها و رازآلود، مدتهاست که از پدیده نامیمون و شوم تروریسم سازمانیافته رنج میبرد. پیکر خسته و کمتوان این منطقه دیگر تاب تحمل این سطح از ددمنشی را نداشته و مردمانش خستهتر از همیشه تنها نظارهگر عملیاتهایی هستند که یکی بعد از دیگری زخمی بر زخمهای کهنهشان میافزاید.
از سوریه تا یمن، از عراق تا افغانستان، از پاکستان تا ترکیه و... همهوهمه میهمانان ناخواندهای دارند که هر از چند گاهی در میادین و فروشگاههای بزرگ و اماکن دولتی ظاهر شده، الله اکبر گویان خود و تعداد کثیری از مردم را به کام مرگ میکشند. مدعای آنها اجرای اسلام است و خود را مسلمان مینامند. از قضا نامهای اسلامی هم بر خود مینهند. القاعده و طالبان که محصول مدرسه حقانی پاکستان بودند. داعش و بوکوحرام و جبهه النصره هم که پرچمی منقش به نمادهای اسلامی به دست گرفتهاند و شعارشان هم همان است که بود و گفته آمد.
در این میان تنها ایران است که توانسته آسیبهای ناشی از این حرکت سازمانیافته را به حداقل برساند. آسیبهایی که ساخت و سازمان بسیاری از کشورهای خاورمیانه را به هم ریخته و نهادهای امنیتی این کشورها را با مشکلات متعدد و فراوانی روبرو ساخته است. در چنین هنگامهای است که ایران در بطن خاورمیانه و به عنوان یکی از پهناورترین کشورهای منطقه، کمترین عملیات تروریستی را شاهد بوده است. اما بروز رخداد چهارشنبه گذشته و انجام دو عملیات تروریستی در قلب پایتخت، قدری بر نگرانیها افزوده است. هر چند نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشور موفق شدهاند شبکه اصلی این ترورها را از بین برده و رهبران آنها را در خارج از کشور شناسایی کرده و به هلاکت برسانند، لیکن مسئله را باید جدیتر از این در نظر داشت.
ترمیم ساختار پکیده: زمان عمل
مرتضی نظری طی یادداشتی در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: بخش مالی، تمامی اقتصاد نیست؛ ولی قاطعانه میتوان ادعا کرد که سقوط آن به معنای سقوط کل اقتصاد کشور است. در حال حاضر، داراییهای موهومی و سمی، کفایتسرمایه بانکها، ساختارهای مدیریت ریسک و فعالیتهای موسسات مالی غیرمجاز و غیرکارآمد، سیستم بانکی کشور را زمینگیر کرده است؛ بهنوعی که احتمال ایجاد وحشت بانکی در صورت واردشدن شوکهای قوی به اقتصاد دور از انتظار نیست. در سویی دیگر، تقریبا تمامی صندوقهای بازنشستگی کشور در بازپرداخت تعهدات خود به اعضایشان دچار زحمت هستند و با در نظر گرفتن روند جمعیتی کشور و آمارهای بازار کار، ناپایداری آنان تهدیدی اساسی برای معیشت بخش قابلتوجهی از خانوارهای کشور و نیز بودجه دولت است.
برای صندوقهای بازنشستگی نیز برنامه مشابهی در گستردگی اصلاحات موردنیاز است. عدم تعادل شدید بین جریان ورودی و خروجی این صندوقها، بدهیهای دولتی، روندهای مدیریتی مخرب و نبود نهادهای ناظر از دلایل اصلی وضعیت بغرنج صندوقهای بازنشستگی در شرایط فعلی است. اجماع بدنه سیاستگذاران و تصمیمگیران کشور برای اصلاح قوانین متعددی که در طول سالیان گذشته تنها به تقویت جریان خروجی صندوقها پرداختهاند و خودداری از دخالتهای سیاسی و مقطعی در نحوه سرمایهگذاری منابع این صندوقها، از حیاتیترین اقدامات موردنیاز برای ترمیم وضعیت صندوقها در بلندمدت است. در این میان، راهکارهای جبران کسری منابع در شرایط فعلی، همچون راهکارهای ارائهشده برای نظام بانکی چندان خوشایند نیستند. با توجه به ضعف مالی دولت و در غیاب تغییرات بنیادین در میزان جمعیت شاغل کشور، محدود کردن جریان خروجی صندوقهای بازنشستگی از طریق کنترل نرخ رشد پرداختهای بازنشستگی یا افزایش جریان ورودی منابع به صندوقها از طریق افزایش سهم کسورات بازنشستگی از دستمزد کارکنان کشور و افزایش سن بازنشستگی، اصلیترین راهکارها برای کنترل بحران در مقطع کنونی هستند.
منبع : میزان