اردبیل دیگر شهرداری ندارد
سیدمصطفی جمشیدی
کارشناس ارشد برنامهریزی و رفاه اجتماعی
نقل کردهاند که مظفرالدین شاه را در پاریس به تماشای فوتبال برده بودند. شاه که از قواعد بازی بیاطلاع بود، با سر رفتن حوصلهاش، تعداد بازیکنان را پرسیده بود و بعد از گرفتن جواب پیشنهاد کرده بود که بیست و یک توپ دیگر بیاورند و به هر یک توپی بدهند تا بازیکنان این همه دنبال توپ ندوند!
این جمله مظفرالدین شاه، اگرچه در ظاهر طنزآلود است ولی در باطن دارای معانی تأمل برانگیزی است که بازخوانی آنها، روشنگر فلسفه فوتبال است. شاه هدف بازیکنان را تصاحب توپ فرض کرده و در ذهن خود راه حلی منطقی برای آن یافته بود. حال آنکه از این نکته غافل بود که فوتبال «دنیایی در دنیای دیگر» است که بقایش بسته به فضای وهمآلود و خیالانگیزش است.
فوتبال پدیدهای مدرن است که به جنگ با عقلانیت ابزاری موجود در جهان مدرن برخاسته و مخاطبان پرشور بی حد و حصرش را به حیاط خلوت وهم آلود خود کشیده و تپش قلبشان را بازیچه خود کرده است. عاشقان این ورزش پرطرفدار، اسیر «آنتیتزِ عقلانیت» موجود در آن شدهاند که در نود دقیقه از کنترل اشک و لبخندشان عاجزند.
در ایران، پدیده مدرن فوتبال، همچون سایر پدیدههای مدرن که وارد جامعه نیمهمدرن ما شدهاند، با چالشهای متعددی روبهروست که سرآمدش چالش فرهنگی است. تاخر فرهنگی که در حوزه فوتبال و به ویژه مدیریت آن وجود دارد، زیانهایی به بار میآورد که زخمش بعضا سالها تن جامعه را میآزارد.
به گواه حافظه تاریخیمان، عمده تغییرات انجام شده از سوی مدیران ورزشی بیگانه با روح فوتبال، زمانی که درصدد حرفهای کردن فوتبال کشور بودند، تغییر شماره پیراهن بازیکنان فوتبال از فارسی به لاتین بود و از همان روز، عوارض ناشی از نداشتن دید جامع و فراگیر نسبت به مسائل پیچیده مرتبط با فوتبال، همواره جامعه را آزرده است. از واکنشهای غیرقابل پیشبینی و کنترل تماشاگران بگیرید تا رفتارهای خارج از چارچوب حرفهای بازیکنان و مربیان میلیاردی که باشگاهها و تیمهای ملی را با بحرانهای ناخواسته و بعضا غیرقابل حل مواجه میسازد و تمامی تیمهای ما کمابیش با این عوارض دست و پنجه نرم میکنند.
در این میان و در بازه جغرافیایی کوچکتر، به بررسی آخرین وضعیت فوتبال اردبیل میپردازیم. از سه سال پیش، باصعود تیم فوتبال شهرداری اردبیل، این شهر تاریخی برای اولین بار در تاریخ خود، صاحب تیم فوتبال در لیگ دسته یک فوتبال کشور شد و مردم اردبیل فضایی نو را تجربه کردند.
افزایش توجه رسانهها به اردبیل و نیز طرفداران و تماشاگران شهرداری اردبیل که هر روز بر تعدادشان افزوده میشد، ساختار اجتماعی اردبیل را دستخوش تغییر کرده بود. گویی رادیکالی جدید از انرژی و پتانسیل این شهر آزاد شده بود و افزایش محسوس سرمایه اجتماعی را شاهد بودیم. سرمایهای که روز به روز در حال فربهتر شدن بود تا اینکه در فصل جاری لیگ دسته اول کشور و در شرایطی که از همان میانههای فصل ، صدای آزاردهنده سوت سقوط به گوش میرسید، تیمی که پشتوانه مردمی محکمی داشت، رخت خود را بست و اردبیل بدون شهرداری ماند.
درخصوص علل سقوط عوامل متعدی دخیلند اما در این میان آنچه که به ذهن یک جامعه شناس خطور میکند قربانی شدن تیم پای مدرنیته نصف و نیمهای است که در اردبیل مشوشتر از هر نقطه دیگری به نظر میرسد.
پرواضح است که کشور از نقطه نظر مدیریتی با مشکلاتی روبهروست و مشکل مدیریتی ما در فوتبال نیز زیرمجموعهای از مشکل عمومی مدیریت در جامعه ماست. مشکلی که ریشه در فقر فرهنگی و مدیریتی مدرنیته ناقص وارداتی که با کمترین ملاحظات بومی ممکن به مرحله اجرا درآمده است، دارد. درخصوص تیم فوتبال شهرداری اردبیل نیز این برهان صادق بود.
تغییرات مکرر سرمربی، اظهارات ضد و نقیض آقایانی که بسته به نتایج تیم مواضع مختلفی درخصوص حمایت از باشگاه اتخاذ میکردند و بسیاری موارد دیگر باعث شده بود که در شهرداری همواره حاشیه بر متن بچربد و همین امر استارت شمارش معکوس برای حذف شهرداری از لیگ یک را از همان هفتههای ابتدایی لیگ زد. سردرگمی در باشگاه تا اندازهای بود که در حساسترین هفتههای لیگ، سرمربی تیم بدون فسخ قرارداد، سر از نیمکت یک تیم لیگ برتری درآورد.
در روزهایی که تیم برنده بود، مسئولین و مدیران مرتبط و غیرمرتبط با فوتبال مصاحبههای متعدد و دلنشینی انجام میدادند و روزی که تیم می باخت میکروفنهای خبرنگاران در جستجوی متولیان فوتبال استان راه به جایی نمیبرد تا اینکه شد آنچه نباید میشد و در بحبوحه اختلافات لاینحل شورای شهر، شهرداری، هیات فوتبال و اداره کل ورزش و جوانان، تیم فوتبال شهرداری اردبیل که متولی مشخصی نداشت سقوط کرد و کاخ آرزوهای خیل جوانان این شهر را نیز فروریخت و ما ماندیم و مسئولین بیگانه با روح فوتبال که همچون مظفرالدین شاه، با عینک عقلانیت ابزاری به فوتبال مینگریستند و از عمق و پهنه تاثیرات مثبت و منفی آن بر جامعه غافل بودند.