«رضاشاه بارها به وزرا و کارمندان عالیرتبه دولت گفته بود که حرف تیمور حرف من است. به تیمورتاش هم گفته بود که امور نظامی با من و مابقی امور با تو.»

روزنامه اعتماد نوشت: «عبدالحسین‌خان تیمورتاش در سال ۱۲۶۰ خورشیدی در نردین خراسان به دنیا آمد. پدرش کریم‌داد خان، پیشکار و مباشر یارمحمدخان سهام‌الدوله بجنوردی، ملاک بزرگ شمال خراسان بود. سهام‌الدوله به‌واسطه اعتمادی که به کریم‌داد خان پیدا کرده بود، دختر خود گوهر خانم را به همسری کریم‌داد خان برگزید که ثمره این ازدواج، عبدالحسین‌خان تیمورتاش بود. گرچه نام فامیلی که عبدالحسین‌خان برای خودش انتخاب کرد، ترکی بود اما طایفه عبدالحسین‌خان اصالتا از کردهای شمال خراسان بودند که گویا در دوران شاه‌عباس بزرگ صفوی از غرب ایران به شمال خراسان کوچ داده شدند.

در دوران نوجوانی

تیمورتاش در نوجوانی مدتی در عشق آباد نزد یکی از دوستان قدیمی پدرش اقامت کرد و زبان روسی را فرا گرفت. سپس با موافقت پدر برای ادامه تحصیل به مدرسه نظامی «نیکولایف» در سن‌پترزبورگ روسیه فرستاده شد. این کار تنها با مساعدت و توصیه سفیر کبیر ایران در روسیه، «پرنس رضا ارفع‌الدوله» امکان‌پذیر بود. پس از ۶ سال تحصیل در مدرسه نظامی به ایران بازگشت و به‌عنوان مترجم زبان روسی در وزارت‌ خارجه مشغول به کار شد.

حاکم جوین

اندکی بعد از تاج‌گذاری محمدعلی شاه قاجار، برای اعلام پادشاهی او با سرپرستی محمودخان علاالملک و تعدادی دیگر از پرسنل وزارت خارجه راهی سفری ۴ ماهه به اروپا شد. پس از بازگشت از اروپا، استعفا داده و به سبزوار جایی که املاک پدری‌اش واقع بود، رفت. در مدت اقامت در املاک پدری، لقب «معززالملک» را از دربار تهران گرفت و حاکم «جوین» شد. پس از بازگشایی مجلس دوم مشروطه به‌عنوان جوان‌ترین نماینده مجلس از سبزوار راهی مجلس شد. مجلس دوم عمر کوتاهی داشت و بر اثر فشارهای روسیه و ماجرای «مورگان شوستر» مستشار مالی آمریکایی مقیم ایران با دستور «ناصرالملک» نایب‌السلطنه تعطیل شد.

فرماندهی لشکر خراسان

تیمورتاش که بیکار شده بود به خراسان بازگشت و با مساعدت «شاهزاده حسین‌خان نیرالدوله» حاکم کل ایالت خراسان به فرماندهی لشگر خراسان منصوب و لقب «سردار معظم» را دریافت کرد. مقارن بازگشایی مجلس سوم مشروطه مجددا از سبزوار به نمایندگی مجلس برگزیده و راهی تهران شد. هنوز یک سالی از عمر مجلس نگذشته بود که جنگ بین‌الملل اول به ایران رسید و تحت فشارهای روسیه که تهدید به اشغال تهران کرده بود، مجلس سوم که بیشتر نمایندگانش طرفدار آلمان و عثمانی در جنگ بودند، منحل شد. تیمورتاش بر خلاف دور قبل که پس از تعطیلی مجلس به خراسان بازگشته بود، این بار در تهران ماند تا در مرکز ثقل تحولات سیاسی کشور برای خود جایگاهی درخور پیدا کند. اولین مسئولیت مهم او پس از انحلال مجلس سوم، عضویت در کمیسیون «میکس» یا مختلط بود. این کمیسیون که اعضای آن را افرادی از ایران، بریتانیا، روسیه و رییس بلژیکی گمرکات ایران تشکیل می‌دادند، وظیفه‌اش نظارت بر دخل و خرج دولت ایران در طول جنگ بین‌الملل اول بود.

فرمانروایی تیمورتاش بر گیلان و برکناری‌اش

مدتی بعد در کابینه «وثوق‌الدوله» با حفظ سمت به فرمانروایی ایالت گیلان منصوب شد. در آن زمان «میرزاکوچک‌خان جنگلی» در گیلان جنبشی ضد اجنبی راه انداخته بود اما در عمل حکومت و دربار تهران را تهدید می‌کرد. وثوق‌الدوله به این امید که تحصیلات نظامی تیمورتاش و قدرت جوانی و اقتدار او شاید بتواند غائله جنگل را فیصله بدهد، او را راهی گیلان کرد. اما تیمورتاش بی‌تجربه و مغرور نه‌‌تنها کمکی به تهران نکرد بلکه اعمال خودسرانه و دور از سیاست او باعث بروز ناراحتی و دمیدن در آتش گیلان شد. اعدام چند نفر کشاورز به‌ ظن عضویت در جنبش و همراهی با مجاهدان جنگلی، احساسات مردم را جریحه‌دار کرد؛ به‌گونه‌ای که تهران مجبور شد او را احضار کرده و حکومت گیلان را از او بستاند. اما تیمورتاش هیچ‌گاه مسئولیت اعدام آن چند نفر را نپذیرفت و همواره ادعا می‌کرد که همه مسئولیت نظامی گیلان بر عهده ژنرال «استراسلسکی» فرمانده کل قشون دولتی بوده و اوست که فرمان اعدام را صادر کرده و او اختیاری در حوزه نظامی نداشته است.

تیمورتاش از کودتا تا سقوط قاجاریه

پس از عزل از حکومت گیلان مدتی بیکار بود تا این که در سوم اسفند سال ۱۲۹۹ خورشیدی، «سیدضیاءالدین طباطبایی» مدیر روزنامه رعد و «رضاخان میرپنج» فرمانده لشگر قزاق مستقر در همدان، کودتا کرده و تهران را اشغال کردند. تیمورتاش بر اثر یک سوءتفاهم توسط سیدضیاء که حکم رییس‌الوزاریی را از احمدشاه قاجار گرفته بود، دستگیر و ابتدا به قم سپس به کاشان تبعید شد. پس از سقوط کابینه سیدضیاءالدین و نزدیک به ۳ ماه تبعید، تیمورتاش به تهران بازگشت و بلافاصله با بازگشایی دوره چهارم مجلس شورای ملی به‌عنوان یکی از نمایندگان ایالت بزرگ خراسان وارد مجلس شد. از همان ابتدا او به عنوان ریاست کمیسیون نظامی مجلس انتخاب شد و بدین‌گونه رابطه و نزدیکی او با رضاخان که حالا دیگر لقب «سردار سپه» را یدک می‌کشید و وزارت جنگ را عهده‌دار بود، وارد فصل جدیدی شد. این مراودت و هم‌صنفی بودن(هر دو نظامی بودند) آرام‌آرام تبدیل به دوستی و رفاقتی عمیق شد. چندی بعد احمدشاه حکم رییس‌الوزرایی را به نام «مشیرالدوله» صادر کرد و رییس‌الوزرای تازه، تیمورتاش را به عنوان وزیر عدلیه منصوب کرد. در این سمت جدید، تیمورتاش ادامه اصلاحات در عدلیه را که از نیمه‌های جنگ جهانی اول توسط وزیر عدلیه وقت - فیروز میرزا نصرت‌الدوله - آغاز شده بود، ادامه داد. هدف از اصلاحات در عدلیه، برچیدن سیستم سنتی قضاوت و پیاده کردن یک سیستم مدرن مطابق با استانداردهای غربی بود. او پس از شروع به کار ابتدا تمام محاکم قضایی را منحل و قضات سنتی را که عمدتا روحانی بودند از کار برکنار کرد.

عزیمت به کرمان

این اقدام او سبب بروز ناراحتی میان روحانیون شاغل در امر قضا شد و شکواییه‌هایی علیه تیمورتاش به رییس‌الوزرا و مجلس واصل شد. حجم اعتراضات آنچنان بالا گرفت که رییس‌الوزرا مجبور شد، تیمورتاش را از وزارت عدلیه عزل کند. پس از به پایان رسیدن دوره چهارم مجلس و عزل از وزارت عدلیه، تیمورتاش به عنوان حاکم ایالت کرمان به آن سامان عزیمت کرد. او نزدیک به ۲۰ ماه در کرمان حکومت کرد. دوران حاکمیت کرمان، دورانی آرام و بی‌سروصدا نسبت به حکومت گیلان بود. مهم‌ترین اقدام تیمورتاش در کرمان تلاش برای اصلاحات در کارگاه‌های قالیبافی آن ایالت بود. او در بازرسی‌ها مشاهده کرد که اغلب کارگاه‌های قالیبافی کرمان غیر استاندارد و شرایط کار در آنها غیر انسانی است. بیشتر این کارگاه‌ها در زیرزمین واقع شده بود و عدم وجود نورکافی خورشید و نبود تهویه مناسب باعث زمینه بروز بیماری‌های استخوانی و ریوی را در میان قالیبافان فراهم کرده بود. او در اولین اقدام دستور داد که مالکان قالیبافی‌ها، کارگاه‌های خود را به سطح زمین منتقل کنند تا نور کافی آفتاب و تهویه مناسب وارد کارگاه‌ها شود. فعالیت دیگر او در کرمان توجه به ایجاد خط ترانزیت بین کرمان و سیستان بود که تاثیر مهمی در تبادل کالا و خدمات و رونق اقتصاد منطقه داشت.

تاسیس حزب تجدد و انتصاب به وزارت فواید عامه

همزمان از تحولات تهران هم غافل نبود و با برگزاری انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی دوباره از خراسان انتخاب شد و بعد از ۲۰ ماه دوری از پایتخت به تهران بازگشت. در مجلس پنجم بسیار فعال بود و در چند کمیسیون مهم عضویت داشت و با همراهی فیروزمیرزا نصرت‌الدوله، علی‌اکبر داور، تدین و چند نفر دیگر «حزب تجدد» را تاسیس کرد و در مجلس به‌عنوان حزب متحد رضاخان فعالیت می‌کرد. سردار سپه که از آبان سال ۱۳۰۲ با حکم احمدشاه قاجار به رییس‌الوزرایی رسیده بود و لقب «حضرت اشرف» را یدک می‌کشید، بنا به سوابق دوستی و برخی توانایی‌های تیمورتاش، او را با حفظ سمت نمایندگی مجلس به وزارت فواید عامه منصوب کرد. او در وزارت فواید عامه، پروژه اصلاحات کارگاه‌های قالیبافی کشور را پیگیری کرد. تیمورتاش در یک نطق جالب و منحصر به فرد در سال ۱۳۰۳ در مجلس، موضوع نزول صادرات قالی ایران به بازارهای جهانی را مورد توجه قرار داد. نکاتی که او مطرح کرد، حاکی از تسلط او بر اموری بود که عهده‌دار شده بود. تیمورتاش در مجلس گفت که کشور چین با جمعیتی بالغ بر ۸۰۰ میلیون نفر در حال تبدیل شدن به یک رقیب برای کالاهای سنتی و صادراتی ایران از جمله «قالی» است. او اضافه کرد که قالیباف ایرانی برای سود بیشتر از رنگ‌های شیمیایی در رنگ‌آمیزی قالی‌های خود استفاده می‌کند و این امر سبب شده تا قالی ایرانی پس از چند بار شست‌وشو، رنگ خود را از دست بدهد. اما بافنده چینی از رنگ‌های طبیعی برای قالی خود بهره می‌برد و در نتیجه خریدار اروپایی ترجیح می‌دهد که قالی بافت چین را خریداری کند. او در مدت تصدی وزارت فواید عامه موفق شد اولین نمایشگاه تجهیزات مدرن کشاورزی را در ایران با حضور شرکت‌های خارجی برگزار کند.

تیمورتاش در مجلس و در جریان دو واقعه مهم، اعطای سمت فرماندهی کل قوا به رضاخان و رای‌گیری اضمحلال قاجاریه از جمله پشتیبانان رضاخان سردار سپه بود.

تاج‌گذاری رضا خان و وزارت دربار تیمورتاش

رضاشاه در تاریخ پنجم اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۵ در کاخ گلستان تاج‌گذاری کرد و بدین وسیله حکومت پهلوی رسما آغاز شد. رضاشاه بنا به توصیه دوست دیرینه‌اش- دبیر اعظم بهرامی - تیمورتاش را به عنوان وزیر دربار خود برگزید. نقل است هنگامی که دبیر اعظم برای تصدی پست وزارت دربار شخص تیمورتاش را کاندیدا کرد، رضاشاه خطاب به او گفت: «تیمور خوب است فقط بیش از حد با خارجی‌ها معاشرت دارد.» تیمورتاش در پست وزارت دربار همه‌کاره کشور شد. او به‌سرعت تمام ارکان اداری و اجرایی کشور را در دستان خود گرفت؛ به گونه‌ای که دیگر پست‌های مهم کشور از قبیل نخست‌وزیری و وزارت خارجه و... از او دستور می‌گرفتند. رضاشاه بارها به وزرا و کارمندان عالیرتبه دولت گفته بود که حرف تیمور حرف من است. به تیمورتاش هم گفته بود که امور نظامی با من و مابقی امور با تو. بدین ترتیب تیمورتاش در سیاست داخلی و خارجی کشور فعال مایشاء شد.

تیمورتاش و سیاست خارجی

پس از به قدرت رسیدن پهلوی اول، دستگاه سیاست خارجی کشور با انبوهی از مشکلات و مسائل تلنبار شده در حوزه روابط بین‌الملل مواجه بود که باید هر چه سریع‌تر برای حل‌وفصل آنها اقداماتی عاجل به عمل آید. یکی از این مسائل مهم، گفت‌وگو پیرامون اختلافات ایران و شوروی در زمینه تجارت بود.

اما مهم‌ترین کارزار سیاست خارجی ایران در آن سال‌ها، موضوع روابط ایران و بریتانیا بود. چندین موضوع در روابط ایران و بریتانیا تبدیل به معضل شده بود. این موارد عبارت بودند از: مساله قرارداد دارسی(نفت)، حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون و موضوع حضور بریتانیا در خلیج فارس و اشغال جزایر ایرانی توسط آن کشور و به رسمیت شناختن کشور تازه تاسیس عراق. ایران همواره خواهان اصلاح قرارداد دارسی بود؛ چراکه تصور می‌کرد این قرارداد به هیچ‌ وجه عادلانه نیست و ایران نمی‌تواند از ثروت ملی خود به نحو مناسبی بهره ببرد.

مذاکرات تیمورتاش با بریتانیا

در نتیجه تیمورتاش مذاکرات مفصل و جدی را با موضوع نفت با بریتانیا آغاز کرد. ایران خواهان افزایش سهم خود از سود سالانه شرکت از ۱۶ درصد به ۲۵ درصد بود. به اضافه دریافت مبلغ ثابتی معادل ۲ شیلینگ در هر تن نفت صادراتی و اختصاص مقدار قابل ملاحظه‌ای از سهام شرکت به دولت ایران و در نهایت، تحدید حوزه عملیات شرکت در ایران بود. در موضوع خلیج فارس هم تیمورتاش خواسته‌های روشنی از بریتانیا داشت. ایران خواهان بازپس‌گیری بحرین، جزایر باسعیدو، سیری، تنب بزرگ و کوچک و جزیره ابوموسی بود و به رسمیت شناختن حق کشتیرانی ایران در شط‌العرب به عنوان پیش‌شرط به رسمیت شناختن عراق و جلوگیری بریتانیا از قاچاق اسلحه به داخل ایران از سواحل جنوبی کشور.

اما بریتانیا در تمام موضوعات مورد اختلاف سرسختی زیادی نشان می‌داد و ابدا حاضر به دادن هیچ امتیازی به ایران نبود. برای نمونه، تیمورتاش به بریتانیایی‌ها پیشنهاد کرد که در ازای دست کشیدن از ادعای مالکیت بر بحرین، بریتانیا ۶ فروند ناو جنگی یک‌‌ هزار تنی به ایران بدهد.

اما بریتانیا اعلام کرد که فقط حاضر است، جزیره باسعیدو را به ایران مسترد دارد و بحث بر سر کشتی‌های جنگی منتفی است. تیمورتاش ناگزیر برای ساختن نیروی دریایی ایران، قراردادی برای خرید ناو جنگی با ایتالیایی‌ها منعقد کرد. در جریان شورش قشقایی‌ها در سال ۱۳۰۸ تیمورتاش عمیقا به بریتانیا اعتراض کرد؛ چراکه معتقد بود آنها با نادیده گرفتن عمدی مساله قاچاق اسلحه در خلیج فارس، زمینه را برای ورود اسلحه به داخل ایران و در نهایت مسلح شدن عشایر با آن تسلیحات را فراهم کرده‌اند.

از طرفی دیگر بریتانیا برای به رسمیت شناختن حکومت عراق به ایران فشار می‌آورد اما تیمورتاش به آنها اطلاع داد که فقط در صورت به رسمیت شناخته شدن حق مالکیت ایران در شط‌‌العرب حاضر است، عراق را به رسمیت بشناسد. پس از چندین سال مذاکره هیچ پیشرفتی در موضوعات مورد اختلاف دو طرف حاصل نشد اما مذاکرات همچنان ادامه داشت.

تیمورتاش و سیاست داخلی

تیمورتاش در سیاست داخلی هم بسیار فعال بود. او به همراه علی‌اکبر داور و نصرت‌الدوله فیروز سیاست‌های کلان مدرنیزاسیون کشور را به پیش می‌بردند. در میان اوراق و اسناد باقی مانده از تیمورتاش، سندی یافت شده که نشان می‌دهد او برای ایجاد تحولات عمیق در کشور طرح‌های گسترده‌ای داشته است. در این سند که به خط اوست، آمده که دولت ایران برای پیشرفت کشور باید یک‌سری از اصلاحات بنیادین را انجام دهد. برخی از این اصلاحات عبارت بودند از: منسوخ کردن القاب و عناوین، کوتاه کردن دست روحانیون از آموزش و امر قضا، کم کردن تعداد مستخدمین دولتی، مبارزه با مرگ و میر نوزادان و اجرای سیاست ازدیاد جمعیت کشور، مبارزه با امراض واگیر و مسری، جلوگیری از استعمال تریاک، گسترش تربیت ‌بدنی در مدارس، اصلاح خط فارسی و اجباری کردن تدریس به آن زبان، ترویج لباس و کلاه متحدالشکل، فرستادن دانشجویان به خارج از کشور، تشویق مردم به استفاده از کالاهای ساخت داخل کشور و ده‌ها مورد دیگر که مطرح کردن آنها در این مختصر امکان ندارد.

سرانجام تیمورتاش

فعال مایشاء بودن گرچه در ظاهر اغواکننده و فریبنده به نظر می‌رسد اما در باطن برای فرد، دشمنان ریز و درشتی هم می‌کند که عمده دلیل آن حسادت و رقابت‌های سیاسی با هدف بیرون کردن حریف از صحنه است. در مورد تیمورتاش می‌توان به طور آشکاری این موضوعات را مشاهده کرد. او طی خدمت خود به عنوان وزیر دربار، دشمنان داخلی و خارجی متعددی برای خود تراشید. در این میان رقبای داخلی او کسانی بودند که حضور او در صحنه سیاست کشور را به بهای نادیده انگاشته شدن خود می‌دیدند. در نتیجه پیدا و پنهان برای ضربه زدن به او تلاش می‌کردند. یکی از این فعالیت‌های مخرب بر ضد او، مشوش کردن ذهن رضاشاه نسبت به وزیر دربارش بود.

رضاشاه بسیار به مطالبی که در مطبوعات خارجی درباره او می‌نوشتند، حساس بود و از طرفی همواره تصور می‌کرد که عده‌ای با هدف ساقط کردن حکومت او مدام مشغول توطئه هستند. دشمنان داخلی تیمورتاش که از این دو موضوع مطلع بودند، تلاش کردند تا با مشوش کردن ذهن بیمار شاه، تیمورتاش را از چشم او بیندازند و موجبات سقوط او را فراهم کنند. یکی از این اقدامات، چاپ کاریکاتورهای موهن در مطبوعات فرنگی بود.

برای مثال در یکی از روزنامه‌های فرانسوی کاریکاتوری منتشر شد که موجبات خشم رضاشاه را باعث شد و کار تا تهدید به قطع روابط دو کشور پیش رفت. در این کاریکاتور، رضاشاه در هیبت الاغی تصور شده بود که تاج شاهی بر سر دارد و تیمورتاش در حالی که سوار بر اوست، افسارش را در دست گرفته است. یا در روزنامه تایمز چاپ بغداد، مطلبی منتشر شد که در ضمن تشریح سیاست ایران در قبال عراق، آمده بود که شاه جدید ایران یک فرد دهاتی و سربازی ساده‌ است که از سیاست چیزی نمی‌داند و این تیمورتاش وزیر دربار اوست که همه ‌چیز را به او یاد می‌دهد حتی طرز درست در دست گرفتن قاشق و چنگال!

اخراج از دربار، محاکمه و مرگ در زندان

تیمورتاش مشروب می‌نوشید، سیگار می‌کشید و تا دیروقت در دفترش کار می‌کرد. ترکیب الکل، نیکوتین و استرس و فشار روحی و جسمی، او را مبتلا به پرفشاری خون کرده بود. در اوج کارزار و مذاکره با بریتانیایی‌ها و مبارزه با بدخواهان دولت در داخل و خارج، چندین ‌بار دچار حمله قلبی شد. پس از آخرین سفرش به اروپا در سال ۱۳۱۱ هنگامی که به ایران بازگشت دوباره دچار حمله شد. پزشکان دربار او را معاینه کرده و برای کنترل بیماری‌اش نیتروگلیسیرین و مقداری داروی آرام‌بخش تجویز و توصیه کردند که سیگار را ترک کند و برای استراحت به شمال کشور برود. او پس از دو هفته استراحت در ساحل چمخاله به تهران بازگشت و مستقیم به دیدار رضاشاه رفت. احساس کرد که دیگر شاه آن صمیمیت سابق را با او ندارد. گویا توطئه دشمنانش کارساز شده و موفق شدند، ذهن شاه را خراب کنند. اواخر پاییز همان سال دیگر صبر رضاشاه به اتمام رسید و دستور داد که تیمورتاش را از دولت اخراج کنند. روز شنبه سوم دی‌ ماه مطبوعات تیتر زدند که:

«آقای تیمورتاش وزیر دربار پهلوی از خدمت معاف گردیدند». او ابتدا در خانه‌اش تحت نظر قرار گرفت سپس راهی زندان قصر شد. پس از دو دوره محاکمه به اتهام واهی دریافت رشوه از حاج حبیت‌الله امین‌التجار اصفهانی در جریان واگذاری حق انحصاری تجارت تریاک به تحمل حبس و مصادره اموال محکوم شد و به زندان قصر بازگشت. تیمورتاش در تاریخ نهم مهر ماه سال ۱۳۱۲ در زندان قصر از دنیا رفت. پس از استعفای رضاشاه از سلطنت در سال ۱۳۲۰ و محاکمه اعضای شهربانی و ماموران زندان قصر، مشخص شد که ماموران شهربانی، تیمورتاش را در زندان به امر شاه خفه کرده‌اند.

سیدحسن تقی‌زاده درباره او می‌گوید: «تیمورتاش در زمان خود همه‌کاره بود و هیچ کاری بر خلاف نظر او انجام نمی‌گرفت و نظریات و خواسته‌های رضاشاه را به خوبی و درستی و صداقت و لیاقت انجام می‌داد ولی افسوس که تیمورتاش این بوذرجمهر عصر، مردی که نقص و عیبی مهم نداشت از میان ما رفت.»

image.png