تهران، شهری با تاریخ کهن که عمده‌ترین تحولات سیاسی را در دویست سال اخیر رقم زده و شاهد فراز و نشیب‌هایی در زمینه تاریخ سیاسی بوده، امروز نیازمند یک طرح جامع شهری برای حفظ هویت تاریخی و انتقال آن به نسل‌های بعدی است و این وظیفه‌ای است بر دوش متولیان شهری و پس از آن معماران و شهرسازان.
کد خبر: ۵۸۵۸۴۶
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۰:۵۵ 04 April 2018

ایران آنلاین:به‌نقشه ایران که نگاه می‌کنیم در ناحیه جنوبی رشته کوه‌های البرز، استانی با وسعت نسبتاً وسیع بالغ بر ۶۸۰ کیلومتر مربع را می‌بینیم که با خطی درشت روی آن نام تهران را نگاشته‌اند. استانی که دارای شهرستان‌های متعددی است. شهر تهران بخش‌های متعددی از نظر کالبدی و تاریخی دارد. بخش‌هایی که امروزه به محلات شمالی، غربی و شرقی خوانده می‌شود، قدمت ساخت چندان زیادی ندارد و بخش مرکزی شهر نیز اگرچه در گذشته شاهد ساخت و سازها و توجهات ویژه‌ای از سوی مردم و حکومت‌ها بوده، اما امروزه دارای کالبدی جدید است و بناهای آن متجاوز از چهل الی پنجاه سال اخیر نیست. با این حال، تهران دارای یک هسته تاریخی و در خور توجه است. وقتی از مترو بهارستان خارج می‌شویم و به سمت جنوب و جنوب غرب، خیابان‌ها را پشت سر می‌گذاریم، هرچه به جنوب و جنوب غرب پیش برویم از تعداد بناهای جدید کاسته و بر تعداد بناهایی با تاریخ ساخت بیش از ۵۰سال افزوده می‌شود. در محله سرچشمه برخی از کوچه‌ها دارای بناهایی با عمر ۹۰ساله و گاهی بیشتر، توجه‌مان را به‌خود جلب می‌کند.

بازار با حال و هوای 100 ساله
اکنون به محدوده بازار می‌رسیم. محلاتی چون شوش، مولوی، خیام و... اینجا دیگر حال و هوای تهران ماقبل صد سال پیش را دارد. کوچه‌هایی که یادآور التهابات تغییر سلسله پادشاهی از قاجاریه به پهلوی است. سردرهایی مزین به کوبه و گلمیخ، درآیگاه‌های آراسته به‌انواع آهکبری و بالکانه‌هایی که سایه‌ای کوچک بر گذر تنگ کوچه می‌اندازد. برخی از کوچه‌ها هنوز ساباط هستند و فرورفتگی‌هایی به‌نام سقاخانه، گذر تنگ کوچه را از یکنواختی خارج می‌کند. اینجا بوی تهران را دارد؛ تهرانی حقیقی. تهرانی که در حافظه خود خاطرات بسیاری از تاریخ دویست و سی ساله این شهر بعد از به پایتختی برگزیده شدن را نگه داشته است. پنجره‌ها و درآیگاه خانه‌ای در مولوی توجه عابران را به خود جلب می‌کند، خانه‌ای که اکنون تبدیل به یک انبار پارچه و پرده شده است. چند بار در می‌زنیم تا سرانجام مرد میانسالی در را باز می‌کند. از او می‌خواهم که به ما اجازه بازدید از داخل ساختمان را بدهد. نمای ساختمان باوجود فرسودگی، بیش از حد درخور ستایش است. خانه دو طبقه است و حیاطی کوچک دارد. در داخل، هنوز آثار بقایای گچبری و طاقچه‌ها و رف‌ها قابل مشاهده است. البته اگر حجم توپ‌های پارچه تکیه داده شده بر دیوار اجازه تماشا بدهد. نگهبان می‌گوید یک سال است که اینجا کار می‌کند، اما قبل از او هم این ساختمان انبار پارچه بوده ‌است. روند رو به زوال خانه‌ای به این زیبایی که دچار بی‌توجهی است، تأسف برانگیز است. در هر کوچه‌ای از محله مولوی و شوش، دست کم یک خانه قدیمی با ظاهری درخور توجه دیده می‌شود که متأسفانه همگی به انبار کالا یا تولیدی‌‌های مختلف تبدیل شده‌اند.
مدرنیته و ضربه به بافت تاریخی
اقدامات گسترده‌ای که از سال‌های ۱۳۰۹ در تهران برای مدرن کردن شهر و تبدیل آن به یک پایتخت سیاسی درخور توجه آغاز شد، این محلات را تحت تأثیر قرار داد و باعث شد تا آرام آرام ویژگی مسکونی خود را از دست بدهند. شهروندان به سمت شمال و خیابان‌های تازه تأسیس مهاجرت کردند و متأسفانه هسته تاریخی شهر هر روز بیش از گذشته پذیرای مهاجرینی شد که کمترین احساس تعلقی به آن نداشتند و پس از آن نیز تبدیل به انبار و تولیدی کالاهای مختلف شد.
به بهارستان بازمی‌گردیم و از صاحب بنگاه توکلی پرسش‌هایی در زمینه کاربری و تاریخ ساخت بناهای محدوده می‌کنیم. او که از قدیمی‌های محل است، می‌گوید: «در دهه ۷۰ از هر ۱۰۰ ملک، ۱۰ ملک را برای سکونت اجاره یا به فروش می‌رساندیم که امروز این میزان درخواست برای سکونت، به صفر رسیده و مشتری‌ها برای انبار و کارگاه تولیدی، ملک‌های این محدوده را اجاره می‌کنند. البته هر چند سال یک بار هم افراد خوش ذوقی پیدا می‌شوند که ملک قدیمی را می‌خرند و آن را مرمت می‌کنند تا در آن سکونت کنند که این افراد تعدادشان به انگشتان دست هم نمی‌رسد.» او با توجه به سن و سالی که دارد و مشاهدات عینی خود معتقد است که تخریب‌ها متعلق به ۴۰سال اخیر نیست، بلکه تخریب خانه‌های قدیمی و تبدیل آن به مکان‌های مدرن، مربوط به دهه‌های سی و چهل خورشیدی و در زمان پهلوی دوم است. می‌افزاید: «بناهایی که بتوان نام تاریخی روی آن گذاشت، همگی در دوران پهلوی دوم تخریب شد و هرچه که شما در این محدوده می‌بینید، متعلق به ۵۰سال اخیر است. مگر به سمت محله‌های سرچشمه، شوش و مولوی بروید تا بلکه خانه تاریخی ببینید.»
از دیدگاه این شهروند تهرانی که سال‌هاست در زمینه خرید و فروش و رهن و اجاره ملک فعالیت می‌کند، جوّ مدرنیته به این صورت که سبب تخریب بافت مسکونی شد، ضربه بزرگی به تهران زد و تبلیغات، چه زبانی از سوی مردم و چه دیداری از طریق تلویزیون عامل اصلی این جو بود. این فعال خرید و فروش ملک معتقد است: خانه‌های قدیمی اگر با همان الگو ساخته شوند، آسایش لازم برای زندگی امروزی را ندارد و باید الگوی ساخت خانه‌های قدیمی با توجه به‌نیازها به‌روز شود و این وظیفه معماران و شهرسازان است.
هسته تاریخی تهران
دکترعلی همدانی، مدیر اجرایی دانشنامه تهران بزرگ، هسته تاریخی تهران را براساس نقل قول‌های تاریخی توضیح می‌دهد: «یاقوت در اوایل قرن هفتم در اثر جغرافیایی خود، «معجم البلدان» برای نخستین بار تهران را توصیف می‌کند. یاقوت به نقل از یکی از معتمدین ری می‌گوید که تهران روستایی بزرگ با ۱۲ محله است و به‌دلیل ناسازگاری مردمان این ۱۲ محله، در گرداگرد این محلات باغ‌های درهم تنیده‌ای وجود دارد؛ به گونه‌ای که رفت و آمد برای مردمان خارج از تهران، سخت و امکان‌ناپذیر است. زکریای قزوینی در اثر خود «آثار البلدان» سخنان یاقوت را تأیید می‌کند.»
دکتر همدانی معتقد است: «جانمایی این ۱۲ محله در تهران، امروزه کار دشواری است. هرکدام از این محلات از استقلال نسبی برخوردار بودند و مسجد و زیارتگاه ویژه خود را داشتند. بعدها که در دوران صفویه، حصار طهماسبی بر گرد تهران کشیده شد، شاهد آن هستیم درون این حصار که از غرب به خیابان وحدت اسلامی، از شرق به خیابان ری، از شمال به میدان توپخانه و از جنوب به خیابان مولوی منتهی می‌شد، ۱۲ امامزاده و زیارتگاه وجود دارد که می‌توان آن را منطبق بر آن ۱۲ محله‎‌ای دانست که یاقوت در اثر خود به آن اشاره کرده است. درواقع هسته تاریخی شهر تهران از قرن هفتم به این سو، همان محدوده‌ای است که شاه طهماسب صفوی برای نخستین بار به دور آن برج و بارو کشید.»
دکتر همدانی در پاسخ به این سؤال که بافت تاریخی تهران از چه تاریخی و به چه دلایلی رو به زوال رفت، چنین می‌گوید: «زوال تهران با تغییرات آن متفاوت است. تغییرات درواقع آن دسته از اعمالی هستند که به صورت طبیعی و به مرور، بر اساس نیاز شهروندان در شهر صورت می‌گیرد؛ زوال آن دسته از اعمالی هستند که بدون توجه به فرهنگ و نیاز روز و بستر‌سازی مناسب، تنها اقدام به تخریب و پاکسازی می‌کند.»
نخستین تغییرات در دوره تیموریان
نخستین تغییرات تهران به دوران تیموریان بر می‌گردد. دکتر همدانی با اشاره به این موضوع توضیح می‌دهد: «سفیر پرتغال در هنگام عزیمت خود به سمرقند، در سر راه به همراه سفیر مصر در یک اقامتگاه دولتی در تهران منزل می‌کند که این اقامتگاه به احتمال قوی در محلی بنا شده بود که بعدها به آن ارگ سلطنتی گفتند. این نشان از آن دارد که تهران دیگر یک شهر زیرزمینی نیست. تغییرات بعدی، باروی طهماسبی در سال ۹۶۱ هـ.ق بر گرد این شهر بود. نخستین تغییرات عمده تهران در زمان صفویه صورت می‌گیرد که آن را جایگزین ری می‌کند.»
بازار تهران میراث شاه طهماسب صفوی است. این بازار موجب نخستین تغییرات در بافت جمعیتی تهران شد و این تغییر بافت جمعیتی، سبب تغییر بافت شهری و معماری می‌شود. مدیر دانشنامه تهران بزرگ با اشاره به این موضوع می‌افزاید: «تغییرات از سال ۱۲۰۰ شتاب گرفت. این تغییرات با تغییر بافت جمعیتی و ساکن شدن سران طوایف در تهران و تشکیل محلات ویژه آن طوایف آغاز شد. تهران که در سال ۱۲۰۰ جمعیتی بالغ بر 15 هزار نفر داشت، در زمان ناصرالدین شاه، چنان بر جمعیتش افزوده شد که شاه مجبور به تخریب باروی طهماسبی و ایجاد خندق ناصری شد. در پی این تغییرات جمعیتی، تغییر کالبدی و شهرسازی نیز به صورت طبیعی، در حال رخ دادن بود. تغییر جمعیتی و کالبدی شهر، تا پایان پهلوی اول ادامه داشت و شهر همچنان درحال تغییر بر اساس نیاز‌های روز بود، نه زوال و تخریب. در پهلوی اول شاهد شروع نخستین آسیب‌ها بر بدنه تاریخی تهران هستیم. خیابان‌هایی مانند بوذرجمهری و سیروس سبب آسیب به بافت بازار و محله عودلاجان شد. شهر به اطراف گسترده و نظام شهری در بخش جدید کاملاً متفاوت با بخش قدیم شد. در این دوران تهران برای نخستین بار با پدیده‌ای به نام شمال شهر (اعیان نشین) و جنوب شهر (محله فرودستان و مهاجرین) رو‌به‌رو شد. پیش از این چنین مفهومی در تهران وجود نداشت. مهم‌ترین تغییر بافت شهری در دوران پهلوی اول، تغییر بافت درونگرای سنتی به بافت برونگرای مدرن است. تا پایان این دوره با وجود آسیب‌هایی چند بر بدنه تاریخی شهر، ما همچنان شاهد تغییر شهر به‌صورت طبیعی هستیم.»
دهه 40 آغاز زوال تهران
با آغاز دوره پهلوی دوم و بویژه از دهه ۴۰ خورشیدی، روند زوال و تخریب شهر بویژه هسته تاریخی آغاز می‌شود و تهران برای نخستین بار با پدیده حاشیه نشینی مواجه می‌شود. به گفته دکتر همدانی، هسته تاریخی شهر تهران در این دوره با تخریب‌های گسترده مواجه شد. پس از آن برای رهایی از این رشد لجام گسیخته، طرح جامعی مطرح شد که گرداگرد شهر را با پارک‌های جنگلی محصور کنند و مهاجرین در شهرک‌های خارج از محدوده حصار سبز ساکن شوند. چرا که بر اساس مطالعات انجام گرفته، تهران حداکثر توان پذیرای جمعیت ۵ میلیونی را داشت.
این طرح چندان به مرحله اجرا در نیامد و پس از پیروزی انقلاب به‌طور کامل کنار گذاشته شد و شهر تاریخی به دو دلیل عمده‌؛ اول، گسترش از اطراف و دوم، بی‌توجهی و بی‌برنامگی برای هسته تاریخی، کماکان رو به زوال و نابودی است.
دلایل زوال
برای روند رو به زوال تهران دلایل متنوعی می‌توان برشمرد. دکتر علی همدانی در این مورد می‌گوید: «از طرفی متولیان شهر تهران الفتی با شهر ندارند و نگاه‌ها آنی و سیاست‌های لحظه‌ای آنها که تنها به‌سود دهی در کوتاه مدت معطوف می‌شود، سبب زوال هسته تاریخی شده است. درحالی که تهران با جذب گردشگر و احیای بافت تاریخی می‌تواند در درازمدت به‌سود دهی برسد.»
وی در جواب این پرسش که چرا خانه‌های تاریخی در مناطق ۱۱ و ۱۲ اغلب به انبار کالا تبدیل شده، می‌گوید: «پس از انقلاب، بازار مجدد به حیات خود بازگشت و قیمت ملک در بازار تا حدی بالارفت که سراها و مکان‌های انبار کالا به حجره تبدیل شد. درنتیجه، خانه‌های متروکه قدیمی، با وجود زیبایی‌شان، جایگزین انبارهای داخل بازار شدند».
دکتر همدانی خاطرنشان می‌کند: «غرب زدگی و انزجار از تاریخ و هویت خود که ریشه در جنگ‌های ایران و روس و سپس مهاجرت نخستین هیأت دانشجویی در زمان عباس میرزا دارد، سبب شد تا ما نسبت به تاریخ شهر خود و هویت آن بیگانه شویم و هرچه بیشتر از لحاظ پوسته و ظاهر، خود را شبیه به غرب کنیم، درحالی که این ظاهرسازی چنان سرعتی گرفت که ما از ساختن و پیدا کردن هویت بازمانده‌ایم.»
محدوده هسته تاریخی
هسته مرکزی و تاریخی تهران، زمانی با باروی شاه طهماسب مشخص شد. دکتر سید عبدالله انوار از مترجمان مطرح و از پیشکسوتان معاصر نسخه‌شناسی در ایران، محدوده هسته تاریخی تهران را چنین بیان می‌کند: «آن بخش از تهران که به آن هسته تاریخی شهر می‌گوییم، از شمال، از سه راه امین حضور الی حسن آباد، از غرب، از حسن آباد و خیابان حافظ کنونی، از جنوب تا مولوی ادامه می‌یافت و شرق آن تا خیابان عبدالعظیم بود؛ درواقع همان محدوده‌ای که شاه طهماسب به دور آن بارو با ۱۱۴ برج کشید.»
وی در زمینه روند تغییرات تهران اضافه می‌کند: «در سال ۱۲۸۴ ه‍.ق. ناصرالدین شاه قاجار دستور داد از نقطه‌ای که میدان سپه به آن می‌گویند، ۱۵۰۰ قدم به‌طرف شمال و از سه جهت دیگر ۱۰۰۰ قدم به آن سوی حد حصار شاه طهماسب روند و باروی طهماسب تخریب و بجای آن خندق ناصری حفر شد. اینگونه تهران نخستین قدم را برای گسترش به اطراف برداشت».
دکتر انوار نیز در زمینه تغییر و زوال هسته تاریخی تهران مانند دکتر همدانی معتقد است: «تهران تا پیش از پهلوی دوم روند تغییراتی طبیعی و در خور فرهنگ و نیاز روز را دنبال می‌کرده است. اما از دهه ۴۰ خورشیدی، با گسترش لجام گسیخته تهران به اطراف و از سوی دیگر فضای مدرنیته و نوسازی در بافت قدیم تهران، زوال هسته تاریخی شهر شروع و تا به امروز ادامه
دارد.»
وی دلایل عمده زوال و تخریب بافت تهران را در سه مورد کلی بیان می‌کند: «یک؛ گسترش سرطانی تهران. دوم؛ وجود تمامی امکانات در شهر تهران و عدم امکانات مناسب در سایر شهرها که سبب مهاجرت از شهرهای دیگر به تهران شده است و این مهاجرت بافت جمعیتی را تغییر و در ادامه این تغییر جمعیتی و فرهنگی، شاهد تغییر بافت کالبدی و معماری شهر و تخریب هویت و تاریخ شهر هستیم. سومین عامل؛ عدم محدود کردن مرزهای شهر و گسترش آن به اطراف و نیز فروش تراکم به‌عنوان یک کالا و نه محلی برای سکونت.» به گفته وی، بلند مرتبه‌سازی حریم منظر را در بافت تاریخی نقض می‌کند و عامل تخریب بافت تاریخی و هویتی شهر تهران شده است.
چه باید کرد؟
با توجه به شرایط بحرانی بافت تاریخی تهران، به نظر می‌رسد ناگزیریم از تجارب و دستورالعمل‌های موجود در زمینه حفظ و نجات هسته تاریخی تهران استفاده کنیم.
«آلدو راسی»، معمار ایتالیایی و خالق اثر «معماری شهر» و «معماری خردگرا» بهترین دستورالعمل را برای حفظ و نجات شهرهای تاریخی ارائه می‌دهد که اجرای آن برای شهر تهران ممکن و مفید خواهد بود.
وی که از پیروان مکتب خردگرایی در معماری و از مخالفان عملکردگرایی مدرنیسم بود، معتقد است: «بناهای تاریخی دربرگیرنده خاطرات، افکار و آثار نسل‌های متعدد در گذشته است و نقش اساسی در خلق هویت شهرها دارند.» بنابراین وی در نخستین قدم، تخریب بافت قدیمی را رد می‌کند و از سوی دیگر، بازسازی بناهای تاریخی را مد نظر قرار می‌دهد. او همچون «جان راسکین» به حفظ آنچه که هست و عدم تقلید در ساخت، معتقد است. از مهم‌ترین دستورالعمل‌های «آلدو راسی»، نظارت بر ورود خودرو به داخل بافت‌های کهن است و کنترل ترافیک در این منطقه را از مهم‌ترین اقدامات برای بهسازی بافت تاریخی می‌داند؛ امری که امروز تهران به آن نیاز فوری دارد.
درحال حاضر هسته تاریخی تهران دارای فرسودگی نسبی در کالبد است که با وجود فعالیت در آن، باعث فرسودگی نسبی این بخش از فضای شهری شده است. تهران نیازمند مجموعه اقدامات نوسازی در هسته تاریخی خود است؛ مجموعه اقداماتی که با تغییرات برنامه‌ریزی شده در کالبد، علاوه بر طولانی شدن عمر بناها و بافت این منطقه، به احیای آن نیز مدد رساند. با تزریق فعالیت مناسب و دائمی و با ایجاد تغییراتی در کالبد، می‌توان هسته تاریخی شهر تهران را معاصر کرد و به این فضای شهری زندگی دوباره بخشید.
تهران در بازه زمانی ۱۳۰۹ تا۱۳۵۰ خورشیدی، شاهد آن دسته تغییراتی بود که پاریس در قرن ۱۹ میلادی با آن مواجه شد. «ادموند بیکن» در کتاب «طراحی شهرها» بیان می‌کند: «حدود سال‌های ۱۸۵۰ «هوسمان» شهردار پاریس، اندیشه‌های «ویوله لودوک» را مبنای کار خود قرار داد و با مهم جلوه دادن چند بنا، اقدام به تخریب بافت‌های همجوار آن کرد. اقداماتی از این دست و نیز اقداماتی چون وسعت بخشیدن به شهر، خیابان کشی‌های منظم و تخریب بافت قدیمی، سبب اضمحلال بافت اجتماعی - فرهنگی شهر و مانعی برای رشد فرهنگی شهر شد.»
همانطور که شاهد هستیم این اقدامات مشابه اقداماتی است که در پهلوی اول در تهران و سایر شهرهای بزرگ کشور اتفاق افتاد و در دهه ۴۰ خورشیدی به اوج خود می‌رسد، به گونه‌ای که چیزی از بافت قدیم در شهرها باقی نماند، روندی که تا به امروز نیز ادامه یافته است. این درحالی است که پاریس در اواسط قرن بیستم، رویکردی جدید درباره احیای بناها و بافت تاریخی خود اتخاذ می‌کند. «دنیس رادول» در کتاب حفاظت و پایداری در شهرهای تاریخی خود این رویکرد را اینگونه توضیح می‌دهد: «قانون «آندره ماله‌رو» که در اوت سال ۱۹۶۲ به تصویب و اجرا رسید، نقطه عطفی در نگرش کشور فرانسه به امر مرمت بافت تاریخی است. قانون مذکور، عملیات حفاظتی- حراستی را بر محلات قدیمی گسترش داده و بر قوانین تشویقی می‌افزاید. مأمور مستقیم اجرای این قانون، وزارتخانه‌های امور فرهنگی و ساختمانی هستند که دو وظیفه عمده را به عهده دارند: اولی، تجدید حیات فضاهای باارزش را پی می‌گیرد و دومی، بازنده‌سازی و تجدید ارزش نوسازی و مرمت کالبدی - فضایی را در دستور کار دارد.»
دکتر «محسن حبیبی» در تشریح این قانون در کتاب مرمت شهری، چنین می‌گوید: «در این قانون، چهار رده بنا تشخیص داده می‌شود: اول، بناهایی که باید مرمت شوند. دوم، بناهایی که زیر پوشش اقدامات حراستی - حفاظتی قرار می‌گیرند. سوم، بناهایی که پس از پذیرفتن تعمیرات کالبدی و کاربردی می‌تواند به زندگی خود ادامه دهد. و چهارم، بناهایی که در پی بررسی‌های مستدل و تحلیلی تخریب می‌شود.»
قانون «ماله‌رو» برای تهران
از آنجا که تهران با همان بحرانی رو به رو است که پاریس در قرن ۱۹ با آن مواجه بوده، شاید قانون ماله‌رو، بتواند تا حد زیادی در جهت بهبود شرایط زیستی در هسته تاریخی تهران، تأثیرگذار باشد. از طرفی متولیان شهری باید در پی انطباق حفاظت و توسعه پایدار در کل محدوده شهر تهران، بویژه هسته تاریخی آن باشند. در گزارش «برانتلند»، اصطلاح توسعه پایدار اینگونه برای عموم معرفی شده است: «مؤلفه اصلی و پیشتاز فرآیند فراگیری مستمر و پایدار.» مفهوم پایداری به ما می‌گوید که تنوع فرهنگی یک مؤلفه حیاتی از هویت فرهنگی است، حس تعلق داشتن به یک جامعه واحد و مشارکت اجتماعی. از آنجا که تهران با بحران زیست محیطی و بحران آب رو‌به‌رو است، توجه به توسعه پایدار که محوریت آن مسائل زیست محیطی است، می‌تواند کمک شایانی به حفاظت و حراست از این شهر کند تا بتوان بقای آن را برای دهه‌های آتی و آیندگان تضمین کرد.
تهران، شهری با تاریخ کهن که عمده‌ترین تحولات سیاسی را در دویست سال اخیر رقم زده و شاهد فراز و نشیب‌هایی در زمینه تاریخ سیاسی بوده، امروز نیازمند یک طرح جامع شهری برای حفظ هویت تاریخی و انتقال آن به نسل‌های بعدی است و این وظیفه‌ای است بر دوش متولیان شهری و پس از آن معماران و شهرسازان. به طوری که با شناخت وضع موجود و گونه شناسی سبک و بافت تهران و همان‌طور که اشاره شد، با وام گرفتن از تجارب مرمتی جهان، بتوان تاریخ، هویت و فرهنگ ویژه شهر تهران را به‌درستی به نسل‌های بعدی انتقال داد.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار