کد خبر: ۴۵۳۰۶۳
تاریخ انتشار: ۱۳ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۲ 04 July 2017
امروز یکی ازروزهای ویژه سی و سه پل است. امروز اگر صبح از روی این پل به سمت محل کارتان رفته باشید، احتمالا ترجیح داده‌اید طول پل را در حالی که نگاه تان را به جلو دوخته‌اید، طی کنید و حواس تان باشد که صدای موسیقی را کمی بلند کنید تا نه چشم تان به زاینده رود خشک بیفتد و نه از نبودن صدای آب ناراحت شوید.

 اما اگر نزدیک به 400 سال پیش در چنین روزی به سی و سه پل می‌رسیدید، به این راحتی نمی‌توانستید پل‌پیمایی کنید. یکی از جذاب‌ترین و البته شلوغ‌ترین مراسمی که به سی و سه پل گره خورده بود، جشن آبریزان یا آبریزگان بود. به نوشته دکتر لطف الله هنرفر در کتاب آثار تاریخی مشهور اصفهان، سیزدهمین روز از ماه تیر هر سال ایرانیان قدیم در قالب جشنی آب و گلاب بر سر و روی هم می‌پاشیدند. بعدا شاه عباس هم این رسم را ادامه داد. آن طور که اگر شاه در مازندران یا گیلان بود، جشن را در کنار دریای خزر برگزار می‌کرد و اگر در اصفهان اقامت داشت، مراسم با تشریفات بسیار و با حضور سفرای خارجی در زاینده رود کنار سی و سه پل برگزار می‌شد. ماجرا هم از این قرار بود که شاه به همراه بزرگان دولت و سرداران و مهمانان خارجی از صبح به پل سی و سه چشمه می‌رفتند و زیر طاق‌نماهایش می‌نشستند به تمـــاشــــا. از میان ســـفیرانی که در این جشن حضور داشته، یکی «دن گارسیا دو سیلوا فیگروا» بوده که در سفرنامه‌اش می‌نویسد: «شـــاه از سفیران خواهش کرد که طرف عصر روی پــــل زنده رود که محله جلفــــا و محله گبران را از محله تبریزیان و بقیه شهر کهنه اصفهان جدا می‌سازد، حاضر شوند. از چند قرن پیش همه ساله در ماه ژوئیه ایرانیان جشنی می‌گیرند، بدین ترتیب که همه مردم از هر ملت و طبقه غیر از زنان در کنار رودخانه جمع می‌شوند.» طبق توصیف او مردان شهر در این روز لباس‌های کهنه کوتاه با شلوارهای تنگ می‌پوشیدند و شب‌کلاه به جای عمامه سرشان می‌گذاشتند. کاسه‌ای هـــم دست می‌گرفتند و در زاینده رود رو به روی سی و سه پل مشغول آب پاشیدن به یکدیگر می‌شدند. اما زنان اجازه داشتند بالای پل بنشینند و جشن را تماشا کنند. در آخرین ساعات، مردان به جای آب، کاسه‌ها را بر سر هم می‌‌زدند و بالاخره شاه فرمان تمام شدن آب پاشی را می‌داد تا بتواند به معاشرت با سفرا ادامه دهد. شاعری گمنام در «تاریخ منظوم شاه عباس» سروده: «چو هر سال روز نخستین مهر/ برافروزد از برج خرچنگ چهر/ بود آبپاشان به رسم عجم/ که کسری شگون کرده بوده است و جم/.../ در آن روز در چارباغ ازدحام/ نمودند بیش از شمر خاص و عام/ ز بس ریختند آب بر یکدگر / جهان گشت تا ماهی و ماه تر».
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار