به گزارش تابناک : فوردموتور آمریکا را فقط با نقشی که در توسعه صنعت خودرو داشته نمیشناسند بلکه این شرکت به دلیل توانایی در عبور از پیچهای سخت هم اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است.
جیم هکت، مدیرعامل جدید این شرکت هم از گرد راه نرسیده، فهرستی از کارهای اضطراری را که باید انجام شود، تهیه کرده و قصد دارد طی صد روز اول کارش تفاوتی چشمگیر در شرکت ایجاد کند.
هکت ۶۲ ساله که ماه گذشته به عنوان مدیرعامل جایگزین مارک فیلدز شد، کارش را با فهرستی از «بایدها» از طرف بیل فورد، رئیس هیاتمدیره شرکت آغاز کرده که در راس آنها ضرورت تسریع در تصمیمگیریها و افزایش تمرکز بر نوآوری است.
هکت همین چند روز پیش به فریپرس گفته بود: «هر مدیر جدیدی که سر کار میآید، به خصوص در صد روز اول در کانون توجه قرار دارد… بنابراین در حال کار روی برنامه صد روزهای هستم که تبعاتی چشمگیر داشته باشد».
در اولین مصاحبه پس از قرار گرفتن پشت سکان فورد، او در مورد نگاه ویژه مورد نیاز در موضوع طراحی و فناوری که برای پذیرش خودروهای خودران از سوی عموم اجتنابناپذیر است؛ همچنین علاقهاش به درک این که چطور فناوری راه خود را به سوی ایجاد تحول در زندگی مردم میگشاید سخن گفت. البته در این بین گریزی هم به امیدش برای تغییر در فرهنگ سازمان فورد زد.
یکی از رئوس این برنامه ایجاد ساختار سازمانی مستقلی است که نظام مدیریتی شرکت درگیر تصمیمگیریها در همه سطوح نشود.هکت مدیری با توان انطباقپذیری بالا و علاقهمند به فناوری است که خیلی در TED شرکت میکند که قبله آمال کارآفرینان حوزه فناوری و پایهگذاران شاخصهای طراحی است اما گاهی همین علاقهمندی را به تظاهر به اهمیت داشتن تفکرگرایی توصیف میکند و آن را به باد استهزا میگیرد.
در این باره میگوید: «من برای یک ماه هر روز به TED میرفتم که این امر برای خود رکوردی نامتعارف است».
با این حال او را به عنوان مدیری میشناسند که همه بخشهای سازمان را درگیر کار میکند و ترجیح میدهد با گروههایی کوچک جلسه بگذارد که بیشتر از دو پیتزا برای سیر کردنشان لازم نیست.
مدل رهبری او نشات گرفته از دوران دانشگاه و زمانی است که برای مربی افسانهای فوتبال دانشگاه میشیگان بو شمبکلر توپ میزد: «یکی از اولین چیزهایی که از او یاد میگیری سبک رهبری شفاف و پویا و قائم بر حفظ یکپارچگی گروه است». به اعتقاد او یک مدیر توانمند همیشه باید به یاد داشته باشد که ما هیچکدام کامل نیستیم و آدمها اشتباه میکنند و این اصلی است که دائم بازتولید میشود.
هکت به همراه بیل فورد پیشتر اقدام به تغییر ساختار تیم مدیریتی ارشد فوردموتور کرده است تا مدیران ارشد اختیار عمل بیشتری داشته باشند. آنها چهار هدف را برای صد روز اول هکت تعیین کردهاند.
هکت برای فراهم آوردن امکان تعامل و ارتباط بهتر با نیروها اقدام به تهیه چند ویدئو با عنوان «یورش هکت» کرده که در آن به برخی سوالات احتمالی در مورد دیدگاههایش پاسخ داده است.
او در اولین روزهای دوران کاریاش در دهه ۸۰ میلادی از «Procter & Gamble» خارج شد تا برای شرکت تولیدی SteelCase کار کند. یکی از دلایل این تصمیم این بود که نمیتوانست با فرهنگ کار آنجا کنار بیاید. در فورد او میخواهد کارکنان او را «جیم» خطاب کنند و امیدوار است کار در فورد را لذتبخش و به یک تفریح بدل کند.
هکت میگوید: «همیشه تاکید داشتم که همه میتوانند مدیرعامل Steelcase را به نام کوچک صدا کنند و از این مساله خشنود بودم».
مسابقه صد روزه
بازنگری در فرصتهای درآمدزایی: در شرایطی که فروش صنایع خودرویی در حال افول یا در بهترین حالت راکد است، هکت میگوید فورد باید به فرصتهای جدید برای درآمدزایی و دقیقا از همان جاهایی که الان درآمدزا نیست، فکر کند.
ارزیابی وضعیت سلامتی شرکت: این به معنای شناسایی بهترین و کارآمدترین راهکارها برای هدایت کسبوکار شرکت و حصول اطمینان از این است که از بهترین شیوهها برای تولید استفاده میَشود.
ارزیابی مجدد نحوه هزینه شدن نقدینگی شرکت: هکت میخواهد اطمینان حاصل کند فورد بازگشت سرمایه مناسبی در سرمایهگذاریهایش دارد.
تمرکز سرمایهگذاری روی نوآوری: به اعتقاد هکت فورد باید تا حد امکان روی توسعه فناوریهای نوین از جمله فناوری خودران تمرکز کند تا بتواند به لیدر این جریان تبدیل شود و از فرصتهایی که از این رهگذر خلق میشود، بهترین استفاده را داشته باشد.
هکت به عنوان نمونه به تصمیم سال گذشته شرکت برای خروج از بازار ژاپن اشاره میکند که به اعتقاد او تصمیم درستی برای حفظ منابع مالی به جای پول خرج کردن در بازاری بوده است که تلاش فورد برای کسب سهمی قابل قبول از آن بازار احتمالا به نتیجه نمیرسید.
بازیکن عشق تکنولوژی فوتبال
هکت که روزگاری در دهه ۷۰ میلادی در تیم فوتبال دانشگاه میشیگان توپ میزد، علاقهمند به فناوریهای نوین و مجذوب شیوههایی است که مردم با رایانه، تلفنهای هوشمند و سایر ابزارهای پیشرفته ارتباط میگیرند.
او تلاش خود برای کسب درک بهتر از فناوری را در دهه ۸۰ با تمرکز روی این که ظهور رایانههای شخصی چطور زندگی شخصی، کاری افراد و حتی مبلمان اداری را تغییر میدهد، آغاز کرد.
او که در آن زمان به Steelcase رفته بود، شاهد فراگیر شدن استفاده از رایانه در واحدهای اداری در سراسر دنیا بود. این در حالی بود که تولیدکنندگان مبلمان مانند Steelcase باید میزهایی را طراحی میکردند که بتواند رایانههای بزرگ و جعبهمانند آن دوره را پشتیبانی کند و در خود جای دهد. در همان زمان هم هکت دائما این سوال را مطرح میکرد «وقتی رایانهها کوچکتر و سبکتر شوند، چه باید کنیم؟».
او در دوران مدیریتی خود در Steelcase شرکتش را به سوی تغییراتی بنیادین برای انطباق با شرایط دوران خود رهنمون ساخت. با تغییر گسترده فضای کار او در حوزههای دیگر توان مدیریتی خود را به رخ کشید.
شباهتهای هکت و مولالی
به سختی میتوان شباهتهای هکت و آلن مولالی، کسی را که در سال ۲۰۰۶ به مدیرعاملی فورد منصوب شد، نادیده گرفت. مولالی که از مدیران ارشد سابق بوئینگ بود نیز به سان هکت به عنوان فردی غریبه با صنعت خودرو وارد فورد شد و مانند هکت رابطه شخصی و دوستی عمیقی با بیل فورد داشت. تفاوتها هم به همین اندازه شفاف است. فورد در سال ۲۰۰۶ در آستانه ورشکستگی بود و زیانهای میلیاردی متحمل میشد و همه این شرکت را با تصمیمگیریهای پشتپرده میشناختند.
هکت در زمانی وارد این شرکت شده است که شرکت سودهای سالانه میلیاردی کسب میکند، محصولات در وضعیت خوبی قرار دارند و فورد امروز به مراتب بیش از یک دهه قبل شرکتی پایدار با صفوف سازمانی منسجم است.
به طور طبیعی Steelcase که شرکتی کوچک با درآمد سالانه ۳ میلیارددلار بوده با فوردی که درآمدهای سالانهاش به ۱۵۱ میلیارددلار بالغ میشود، قابل قیاس نیست.
با وجود این همه تفاوت به نظر میرسد هکت مشکلی با جایی که در آن قرار گرفته، ندارد و حتی در این مورد گفته است: «برای من واقعا تعجبآور است که تفاوت زیادی بین دو شرکت وجود ندارد چرا که ماهیت کار مدیریتی به گونهای است که تابعی از اندازه شرکت نیست».
منبع: دیترویت فری پرس