پادشاهانی که از در یک باغ اسرارآمیز گذشتند؛
تابناک: مردمانی که روزهای زندگیشان با تاریخ ما هزار و 200 سال فاصله دارند، فکرش را هم نمی کردند باغی که در دل کویر و در دیاری به نام کاشان بنا کردند روزی قتلگاه بادرایت ترین صدراعظم ایران زمین شود.
کد خبر: ۳۵۹۸۱۳
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۱ 14 January 2017

تابناک اصفهان: مردمانی که روزهای زندگیشان با تاریخ ما هزار و 200 سال فاصله دارند، فکرش را هم نمی کردند باغی که در دل کویر و در دیاری به نام کاشان بنا کردند روزی قتلگاه بادرایت ترین صدراعظم ایران زمین شود.

باغی که یعقوب لیث صفاری از دیدن سروهای سربه آسمان گذاشته آن و نهر جان گرفته از چشمه سلیمانیه آن آن در مرکز کویر به حیرت آمد اما حیرت این باغ تنها در طبیعت نامانوس با کویر آن منطقه نبود؛ چراکه باغ فین شاید از معدود باغ های ایرانی باشد که شاهان و قصه های درباری فراوانی را به خود دیده باشد. در واقع این باغ خود کتابی مکتوب و مصور از ادوار مختلف تاریخ ایران زمین است که در وسط شهری از دیار نصف جهان گشوده شده است و هنوز هم پس از گذشت قرن ها برای مردمی که پا به این تاریخ مصور می گذارند حرفهای زیادی برای گفتن دارد.

حرف هایی از جنس تدبیر اسماعیل گونه ی صفوی ها تا وزیرکُشی آقازاده های قاجاری تا روزهای شاه پیر قاجار که همین فرتوتگی ذهن و جسم شاه آن دوران باغ را هم به انزوا برد.

باغ فین اگرچه به دستور اردشیر بابکان و حدود 10 قرن پیش در 9 کیلومتری مرکز شهر بنا شد اما آبادانی کنونی باغ بیش از اینکه مدیون بنیانگذار آن باشد با روی کار آمدن سلسله صفویه به ویژه شاه عباس شکل گرفت چراکه حالت چهارباغ گونه بخشی از باغ به ویژه بخشی که درختان سرو در آن قرار دارد و نیز نقاشی های مینیاتوری داخل کوشک صفوی همه نشان از ردپای هنردوستی و میل به آبادانی عمرانی دوران صفوی در این باغ دارد.

باغی که نقاشی های زیبای مینیاتوری آن اثر رضا مصور، شاه عباس صفوی را بر آن داشت تا رضا مصور را با خود به اصفهان برده و نقش های کنونی مینیاتوری چهلستون و عمارت عالی قاپو را بر تن این دو بنا رنگ کرد.

اما روبروی این کوشک حوضی قرار دارد که آب آن از چشمه سلیمانیه که همواره جوشان است و بنابر اعتقاد مردم یهود این چشمه یکی از معجزات حضرت سلیمان محسوب می شود، سرچشمه می گیرد که یکی از شگفتی های این حوض میزان ثابت جریان آن چه در زمان پرآبی منطقه و چه در زمان خشکسالی است. سیستمی که بنابرگفته تاریخ از محاسبات ریاضی غیاث الدین جمشید کاشانی نشات گرفته است. اما در کنار این محاسبات دقیق ریاضی و کمک علم به معماری و طبیعت در این باغ، مردم روزگاران قدیم با انداختن سکه در حفره سفالی وسط این حوض که به سفال انگلیسی مشهور است، شانس و اقبال خود را با افتادن سکه درون حفره یا نیفتادن آن می آزمایند؛ رسمی که در آیین زرتشت برای کمک به برکت زندگی وجود داشته است.

پایمان را که از کوشک صفوی و از انبوه هنرهای آن دوران بیرون بگذاریم و با قرار گرفتن در کنار سروهای رازدار این باغ گوش به قصه های جاری در دل حوض این باغ بسپاریم ناگاه تنمان از صدای سم اسبان لشکر افغان ها که روزگاری برای انتقام از نادرشاه این سرزمین ،درهای باغ را شکستند و با سودای رزم به عمارت فین تاختند و هرآنچه پدران ما بروی دیوارها و باروهای این باغ برای ما به ارث گذارده بودند را ویران کردند تا گرد فراموشی برای سال ها روی این نگین تراشیده شده در دل کویر جا خوش کند.

اما دست تقدیر که می خواست کتاب خاطرات تاریخ ایران قصه های بیشتری از روزهای تلخ و شیرین این باغ را برای آیندگان این آب و خاک در خود داشته باشد، از پس زلزله های تاریخی و طبیعی که برای این باغ رقم خورد و بسیاری از بناهای این باغ را از پای انداخت، پای کریم خان زند را همچون دیگر شاهان قبلی به این عمارت طبیعی پررمز و راز باز کرد.

کریم خان زند برخلاف شاهان صفوی که یادگارهای هنری و مجلل از خود در دل این باغ به تصویر کشیدند، به گوشه ای از این باغ برای ساخت چند اتاق ساده اما شاهانه بسنده کرد و با بنای "خلوت کریم خانی" در پس سایه سروهای زجرکشیده این باغ، نام خود را در یکی از ورقهای تقدیر این باغ حک کرد.

فتحعلی شاه از نخستین شاهان قاجاری بود که در ادامه نقش نگاری های شاهان ایران در باغ فین، بنای ساخت حمام شاهی را در این باغ پایه گذاشت. حمامی که مخصوص دربار قاجار بود.شاید فتحعلی شاه زمانیکه ایده ساخت حمام در ذهنش تداعی شد فکرش را هم نمیکرد روزگاری نوه اش با خون صدراعظم خود نام "حمام فین" را به نقطه ای تلخ در تاریخ ایران تبدیل کند.

ناگفته نمایند که فتحعلی شاه عمارت دیگری نیز با نام شترگلوی فتحلی شاه یا کوشک قاجاری نیز در این باغ بنا نهاد که نقاشی های آن درخور توجه و قابل تامل بود اما عمر این نگاره ها پا به پای عمر صدراعظم شهید در این باغ بود و بنابر گواهی تاریخ بعد از شهادت امیرکبیر، این نقاشی ها به حال خود رها شد و قسمت های زیادی از میان رفت. با این وجود در عکسی که از میان عکس های یک گردشگر فرانسوی به دست آمده است، این نقاشی ها تابلوهایی از قصه هایی بوده که در این باغ از سر ساکنان آن گذشته است و شاید اگر این نقاشی ها هنور دوام آورده بود اسناد تصویری بیشتری از تاریخ ایران در دست می بود.

اتاق شاه نشین یادگار محمدشاه قاجار در باغ نشسته در دل کویرهای کاشان است. اتاقی که در طرفین آن گوشواره هایی برای خدمه ساخته شده بود تا کار خدمت رسانی به شاه قاجاری از در اصلی انجام نشود. در اصلی این عمارت از نوع پنج دری و ارسی است و شیشه های آن برای اینکه برای اشتهای شاه آن روزگاران بسته نشود به رنگ قرمز انتخاب شده است البته ترکیبی از رنگ آبی و سبز و نیز ترکیب آن با رنگ زرد برای اینکه حشره ها از این مکان دور بمانند نیز در شیشه های این پنج دری کشویی به کار رفته است.

اما ساکت ترین و در عین حال جنجالی ترین برهه تاریخی که بر این باغ گذشته در دوران ناصرالدین شاه قاجار رقم خورد. دورانی که دیگر زمین باغ فین بستر هیچ کوشک شاهی یا اتاقی برای شاه نشینی و حمامی برای شاهزاده های قاجاری نشد اما در و دیوار باغ پر رمز و راز شاهد دسیسه های قجری و گویی منتظر فاجعه ای هولناک و تلخ همچون قهوه های قجری بود.

کمی آنطرف تر در تبریز شاهی 17 ساله بر تخت نشسته است. شاهی که با این سن و سالش گرگ باران دیده نیست. کمی زیر سلطه بدبینی های زنانه مادرش و کمی هم در پناه تدبیرهای رندانه محمدتقی فراهانی پسر آشپز دربار قاجار، برای ایران شاهی می کند.

روزی که محمدتقی فراهانی که آن روزها میرزا لقبش داده بودند، برای آوردن شاه به تهران به دنبال شاهزاده قاجاری در تبریز می رود. شاه 17 ساله در بین راه از محمدتقی می پرسد "ایران در این زمان بیش از همه به چه کسی نیاز دارد؟" که محمدتقی در جوابش می گوید" به من". همین جواب یک کلمه ای محمدتقی شاید اولین سطر کتاب زندگی او را به دست خودش نگاشت.کتابی که هرچه به ورق های آخرش نزدیک می شویم بیشتر غربت تدبیر و لیاقت را در دربار شاهی ناصرالدین، احساس می کنیم.

سرنوشت یکی از لایق ترین صدراعظم های ایران زمین، با خون به یکی از قدیمی ترین باغ های ایرانی گره می خورد. باغ فین همدم روزهای غربت امیرکبیر وطن در روزهای برکناری و تبعید از پایتخت به دل کویر شده است. نزدیکترین و ساکت ترین راوی روزهای پایانی امیرکبیر تنها یک باغ است. باغی که در گذر روزها و ماه ها و سالها و قرن ها حالا به روز شهادت کبیر، صدر اعظم ایران خود را رسانده و سروهایش کمی نمانده که قد خم کنند و حوض دوازده فواره‌ی باغ در دلش به جای آب، سیر و سرکه می جوشد از هر قدمی که محمدتقی برمیدارد تا از کوشک شاهی دور و به حمام قجری نزدیک شود. در دست امیرکبیر خلعت شاهی به نشانه پشیمانی شاه و بازگشت دوباره صدراعظم به پایتخت و در دست قاصدان دربار، حکم قتل تبعیدی فین، بود. هردو به یک مکان می تازند؛ حمام فین.امیرکبیر برای برتن کردن خلعت دوباره صدراعظمی که تحفه شاه است و قاصدان برای برتن کردن لباس شهادت امیرکبیر با حکم مهمور شاه مست قاجار.

بالاخره زمین و فلک فین، از پس گذر سالها، روزی را به خود می بینند که در آن رگ لیاقت ایرانی بریده می شود و آنجاست که امیرکبیر یاد روزی افتاد که در جواب سوال شاه جوان که از وی پرسید ایران اکنون بیش از همه به چه کسی نیاز دارد گفت:" به من"، ای کاش گفته بود ایران به شاهی لایق نیاز دارد!

به هر روی ورقی دیگر از کتاب باغ فین هرچند سیاه و ننگین اما رقم خورد. تا این باغ ایرانی پیر امانت دارانه به روزهایی برسد که حکایت های تلخ و شیرین خود را برای ما روایت کند.

سروهای به قولی هزار ساله و به قولی دیگر 500 ساله باغ، اشکال مختلف آب در سرتاسر آن در کنار عمارت، پیام هایی نمادگونه برای مخاطبان فین دارد. سرو همواره در ادبیات ما نمادی از قامت رعنای انسانی و در بعد روحی اشاره گر روح والای آدمی بوده و آب که به صورت های مختلف و حیرت آور در این باغ به جریان افتاده است خود می تواند نمادی از حرکت و پویایی و شاید جان کلام این باغ از این درس تاریخ باشد" که نه زمین و نه زمان با همه تلخ و شیرینش لحظه ای از حرکت بازنخواهد ایستاد و هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود، صحنه پیوسته به جاست، خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"!

تمام تاریخ روایت شده در این نگارش در خیابانی به نام "امیرکبیر" که پایانش به پشت درهای باغی کهنسال به نام فین ختم می شود آرام نشسته است و به محض اینکه پای کسی به این باغ باز شود راوی بی کم و کاست سرگذشت فین می شود.
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار